بلوچستان: خصلت و جهت حرکات اعتراضی

هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر)

نمی توان اعتراضات بلوچستان و کشتار های خونین زاهدان و خاش را در ارتباط با جنبش «زن، زندگی، آزادی» سراسری ایران ندید، هر چند تجاوز به ماهو دختر ۱۵ ساله و بیدفاع و زحمتکش چابهار نقطه آغاز این حرکات بود . حرکات در بلوچستان در فضائی آغاز شد که جنبش سراسری فراهم کرد و تداوم آن هم عمدتا به ادامه و گسترش بیشتر همان جنبش بزرگ بستگی دارد. همان رژیمی که در سراسر ایران دست به کشتار زده است در بلوچستان با شدتی بمراتب بیرحمانه تر مردم را به تیر بسته است. جان تک تک این مردم بیگناه ارزشمند است چه در خاش باشند و چه زاهدان و چه در سنندج، رشت و یا تهران. همه آنها صرف نظر از مذهب و قوم و زبانشان با یک سیستم جبار رو بروی اند. و همین هم عاملی است که همبستگی آنها را میـطلبد.

اما نمی توان انکار کرد که ساختار های متفاوت موجود در بلوچستان، صرف نظر از شرایط تاریخی پیدایش و تحکیم آنها، به شیوه های متفاوت در اندیشه، روش عمل و روانشناسی بخش مهمی از جمعیت این منطقه انجامیده است و اکنون موجب نوعی ناموزونی حرکات اعتراضی آنان با کل جنبش در ایران نیزشده است. در شرایط طرد و انزوا که عمدتا بر منطقه تحمیل شده بود، تمایل به انزوا را در حرکات اعتراضی هم تولید کرد. شیوه های کنترل و حفظ امنیتی منطقه (اقتصادی، ایدؤلوژیک ،سیاسی و نظامی) هم به ایجاد و تقویت اتوریته هائی انجامید که از این انزوا چه در دوران عادی و چه در شرایطـ بشدت بحرانی کنونی بهره می برند.

پایان دادن به این انزوا هر چند برای نیروهائی که از آن بهره مند می شوند، خرسندد کننده نیست ولی اکنون این کار هم یک فرصت هست و هم یک ضرورت. در شرایط کنونی تنها با ارتباط نزدیک و تنگاتنگ با جنبش سراسری «زن، زندگی، آزادی» و پیشروی با همین شعار پر معنا می تواند به منافع مردم زحمتکش، زنان و نیروهای پیشرو در منطقه کمک کرد. اںزوا و دوری از این جنبش و به کنار زدن زنان از مشارکت و رهبری در این جنبش به احتمال زیاد حرکات اعتراضی منطقه را در مسیرهای ناخوشایند و خطرناکی هدایت خواهد کرد. البته همبستگی در خود منطقه اساسی است ولی بیرون راندن یک رژیم جبار همبستگی تنگاتنگ و محکم با کل جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران را بسیار ضروری می کند. اما در اتحاد، صحبت از ایجاد رابطه بین نیروها و مردمی است که با منافع ، دیدگاه ها وسیاست های متفاوتی این نوع وحدت را بوجود می آورند . از این جهت بسیار نا درست است که از یک همبستگی انحلال طلبانه و کاملا پوپولیستی دفاع کرد. نتیجه این “همبستگی” پوپولیستی بنظرم به بازتولید یک دیکتاتوری و یا سیستم توتالیتری دیگری خواهد انجامید. افراد، گروهها و اقشار و طبقات اجتماعی بر اساس منافع، درک و سیاست هایی که دارند به این جنبش نگاه کرده و جایگاه خود را تعریف میـکنند و بسیار هم لازم است که بر همان اساس دست به همبستگی بزنند و نه اینکه نیرو هایی که قدرت دارند همه را خاموش کنند و یا از همه بخواهند رمه وار بدنبال آنها بیفتند.

جنبش کنونی در ایران به آزادی زنان در زندگی گره خورده است و نادیده گرفتن زنان از ابتدا بمعنی حرکت در جهت نفی حقوق زنان خواهد بود. آزادی زنان بدین معنی نیست که مردان صاحب قدرت با نگرشی محافظه کارانه و یا بنیادگرایانه دینی و عشیرتی از آنها بعنوان یک “جنس” ظریف ستایش کنند و برای اشان تصمیم گرفته و جایگاه بسازند که آنها که باشند و که نباشند. زنان امروز موقعیت تبعیض آمیز خود را نه در بیولوژی بلکه مناسبات و ارزش های اجتماعی , اقتصادی و فرهنگی و تاریخی که در آن مردان از آن بیشتر سود برده اند، می دانند. اکنون آنها به چنین بنائی یورش برده اند و می خواهند با آزادی تصمیم بگیرند که و چه باشند و همچون اشخاص توانا و با شعور می خواهند که خود زندگی خود را تعریف کنند. زنان در بلوچستان با همان دلایلی که گفتیم حتی از انزوای بمراتب بیشتری رنج میبرند. لایه های متعددی از طرد و انزوا آنها را بدرون همان حوزه خصوصی خانوادگی و یا در چنگ نهادهای بسته و بنیاد گرایانه رانده است. به این صورت آنها در این منطقه از گرفتن نقشی اساسی در جنبشی که به آنها تعلق دارد و برای آزادی آنهاست باز داشته می شوند.

شاید در بخش بعدی این نوشته بتوان به درک بهتری از این موانع رسید .

جهت حرکات در بلوچستان

بعد از گذشت حدود یک ماه ونیم از آغاز حرکات اعتراضی زاهدان که به جمعه خونین انجامید خصوصیات این تحولات را میـتوان به این صورت ارزیابی کرد. مردم خشمگین در اعتراض به ستمگری ها و تبعیضات سیستماتیک و نهادی شده به حرکت در آمده اند ولی بنظر می رسد که حرکت هنوز یک مسیر خطی و قابل پیش بینی دارد و کمتر به عمق رفته است.

خط غالب حرکات را تاکنون به اینگونه می توان ترسیم کرد:

مولوی عبدالحمید ← شبکه مولوی ها ← جمعه ها← مساجد و یا مصلا-← سنیان ←بلوچ ها←مردان← مسیر اطراف و منتهی به مسجد←شعارهای ساختار شکنانه ولی کمتر درمورد زن زندگی، آزادی .

تمرکز در رهبری خصلتی است که حرکات استان را از دیکر نقاط ایران که بطور گسترده ای نامتمرکز و بدون رهبری فردی و از پایین عمل می کنند، متمایز می کند. این رهبری متمرکز در بلوچستان که خصلتی اصلاح طلبانه-محافظه کارانه دارد تحت فشار از پائین و ارزیابی حسابگرانه از مجموعه اوضاع در ایران، هر چند بطور نامنسجم و لرزان ، بطور بیـسابقه ای به رژیم سیاسی تاخته است و لی در همان حال تلاش می کند بر میزان، شکل و نوع رابطه با جنبش سراسری کنترل داشته باشد و ارزش های محافظه کارانه و بنیاد گرایانه را بویژه در ارتباط با روابط زنان در جامعه و ارزش های بر گرفته از قوانین شرعی حفظ کند. این نوع رهبری شبه-توتالیتری در شرایط بحران تلاش می کند همبستگی را هم برای همه تعریف کند. این رهبری ممکن است در شرایطـ وقفه جنبش و یا تغییر مسیر حرکات در جهتی مخالف او، دست به عقب نشینی ماهرانه ای بزند. و از هم اکنون با ورود هیئت ویژه خامنه ای تلاش برای رسیدن به چنین سازشی شدت گرفته است. در حال حاضر خصلت حرکات بشدت پوبولیستی است وهیچ تشکلی در استان نیست که در موقعیتی باشد و یا تمایلی داشته باشد که موقعیت مستقل خود را بدون نفی ضرورت همبستگی اعلام کند و یا اصولا بدنبال آن باشد .

حرکات بلوچستان تقریبا مشابه با همدیگر، همگون، افقی و غیرمحله ای، مانده اند، هر چند بیشتر وسعت گرفته و بمناطق جغرافیائی بیشتری پخش شده اند. در ابتد حرکت محدودی در چابهار شکل گرفت و بعد جمعه خونین زاهدان رخ داد و با فاصله چند هفته کشتار خاش بدنبال آن آمد. اکنون این موج از اعتراضات به شهر های سراوان، ایرانشهر و چابهار و حتی به شهر های کوچک مانند پیشین و راسک هم گسترش یافته است.

بدنبال تهدید های صریح مولوی عبدالحمید از جانب سپاه نمایندگان بعضی ار اجتماعات و یا سرطایفه ها و یا مولوی هائی که در گذشته کمتر با مولوی همراهی می کردند همبستگی خود را با مولوی اعلام کردند. این بمعنای بردن ایده حمایت و اعتراض به خارج از شهر زاهدان هم بود . احتمال دارد که چنانچه شرایط به همین منوال بماند حرکات به بسیاری از مراکز شهری دیگر بلوچستان و احتمالا سیستان (در استان ۲۶ شهرستان و ۵۷ شهر (۸ شهر در سیستان) ثبت شده است) گسترش پیدا کند ولی در بلوچستان رابطه اش را احتمالا با جمعه، مساجد و مولوی های شبکه دئوبندی (بویژ شورای هماهنگی مدارس اهل سنت سیستان و بلوچستان) حفظـ کند.

حرکات از زاویه عمودی در این مدت تفاوت اساسی نکرده اند، یعنی حرکات کمتر بعمق رفته اند. حرکات از یک جمعیت شهری، نماز گزار و جوان و احتمالا از قشرهای متوسطـ و فقیر شهری شروع شدند. و بعد با وجود گسترش افقی بنظر نمی رسد که نیروهای جدیدی به مبارزات پیوسته باشند. مثلا اعتراضات بندرت زنان را در بر گرفته است. البته حرکات اعتراضی دانشجوئی و تا حدودی دانش آموزی که در محیط های دانشگاهی و بعضی از مدارس دخترانه شکل گرفت شامل زنان و مردان بود ولی این حرکات با اعتراضات جمعه ها پیوند نیافته اند هرچند چنانچه تداوم بیابند احتمال ایجاد ارتباط بین آنها خواهد رفت.

موضوع مهم دیگر هم این است که هنوز شواهدی از پیوستن غیر بلوچ ها و غیر سنی ها به این حرکات دیده نشده است. محدودیت هائی که حرکات اعتراضی جمعه ها دارد تا کنون فضا برای یک پیوند مبتنی بر شهر وندی شکل نگرفته است. البته این بی اعتمادی و تاحدودی تخاصم دو جانبه است که رژیم با توزیع نابرابر منابع بنفع گروههای دینی و قومی غیر سنی و غیر بلوچ، بعنوان ابزار های کنترل ایجاد کرده است.هر چند تاکنون اتوریته های نهاد های سنی با هر انگیزه ای که باشد، مانع از ایجاد تشنج قومی و دینی شده اند ولی در شرایط تعمیق بیشتر بحران این جدائی و انزوا میـتواند سریعا و وسیعا به منبع تشنج های فرقه ای و قومی تبدیل شود.

شعار ها ی ساختار شکنانه ” مرگ بر دیکتاتور” و…. در حرکات بیشتر شده است و حتی حمله به “تقدس” خمینی را هم در بر گرفته است. ولی دادن شعار «زن، زندگی، آزادی» با آنکه از ابتدا در شهرهای بزرگتر مثل زاهدان و چابهار شروع شد ولی بنظر می رسد که تا حدودی کاهش یافته یا حتی حذف شده و به شهرهای کوچکتر هم نرسیده است. ازدرون خود این حرکات چنین شعاری ممکن است گسترش پیدا نکند چون خط اتوریته های دینی تا جائی که بر آن سلطه دارند امکان گسترش چنین شعاری را نمی دهند. ولی در صورتی که جوانان و زنان دانشجو که مستقلا این شعار ها را می دهند به آنها به پیوندند و اقشار غیر سنی و غیر بلوچ هم به حرکات بپیوندند شاید شرایط عوض شود. در آن صورت این بدین معنا هم خواهد بود که نفوذ اتوریته های دینی را هم دچار مشکل کند و توانائی رژیم را در سرکوب و ایجاد نفاق و یا رسیدن به سازش هم بمراتب دشوار تر کند. اگر به سازشی پیش نیاید وحرکات بهمین صورت در حالت انزوا ادامه پیدا کنند و ارتباط با جنبش سراسری محدود بماند، ممکن است در همان مسیر دینی ـ طایفه ای رادیکالیزه تر شود. حرکات اعتراضی محلی هر چقدر از جنبش سراسری منزوی تر بمانند بهمان میزان امکان بروز شکاف هایی از درون و بیرون یعنی با جنبش سراسری بیشتر خواهد بود. در صورتی که رهبری مکی با رژیم به توافق دست یابد بازهم احتمال بر آمد شکاف های درونی با شدت بیشتری امکان بروز خواهد داشت.

شرایط کلی در هر صورت بحرانی است و چنانچه رابطه با کل جنبش در ایران عمیقا بهبود نیابد و رژیم هم بتواند در این ایام از همه فرصت ها برای تخریب چنین رابطه هایی استفاده کند وضعیتی در منطقه ایجاد خواهد شد که با ارزیابی از شواهد گوناگون می توان آن را سومالیائی شدن، طالبانی شدن و یا سوریائی شدن نامید. در شرایط ادامه و گسترش مبارزات، رژیم برای دوام خود، در آفرینش چنین فجایعی تجربه و مهارت کافی دارد.

هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر)- لندن- ۱۴ نوامبر ۲۰۲۲