مطالبه گری قشر متوسط تحصیلکرده بلوچ

ایوب حسین بر(هوشنگ نورائی)

بیانیه مطالباتی ۲۰۸ تن از تحصیلکردگان و فعالان قشرمتوسط بلوچ (تحت عنوان تحلیل ۲۰۸ تحول خواه بلوچ از انتخابات ریاست جمهوری) را از مسعود پزشکیان رئیس جمهور، در انصاف نیوز ۸ مرداد۱۴۰۳، خواندم. مطمئنا این جمع (بگفته خود شامل فعالان مدنی، فعالان سیاسی، پژوهشگران، اعضا هیات علمی، متخصصان، کارشناسان و فعالان بخش خصوصی است) چه از نظر تمایلات سیاسی و ایدئولوژیکی و چه هدف از امضای این مطالبات همگون نیستند و ملاحظات گوناگونی آنها را وارد این بیانیه کرده است. روابط دوستانه و هم چشمی و یا فرصت طلبی و رقابت با گروههای دیگر برای تحکیم موقعیت شخصی و یا رسیدن به پست و امکانات و حتی احتمالا تشویق بعضی از آنها بوسیله دستگاه امنیتی و البته بعضی هم با نیات و اهداف خوب و سالم را باید در میان این جمع مطالبه گر دید. از این زاویه دید انتقادی من متوجه افراد خاصی نیست بلکه به خصلت کلی این نوع مطالبه گری در این شرایط و توهم فراکنی و عواقب ان برای قشر متوسط روشنفکری در این استان است.

من تعداد قابل توجهی از این مطالبه گران را از نزدیک میـشناسنم و دوستی با آنها را هنوز ارج می گذارم و می دانم آنها عمدتا افرادی خوش نیت و خیرخواه اند. و اساسا می خواهند با نوعی امید و خوشبینی در شب تاریک نقب بزنند ولی نگرش غیر انتقادی آنها به ساختار قدرت موجود تنها به تداوم وضع موجود و مشروعیت دهی همین اقتدارگرائی کمک می کند. و سر انجام اعتبار مطالبه گری خوب و مطالبه گران خوب را هم به شدت بزیر سؤال خواهد برد.

تلاش برای وحدت را می توان ارج گذاشت تا شکاف های قومی و مذهبی و منطقه ای را از میان برداشت ولی این وحدت نباید با رژیم جبار و نیروهای سرکوب آن بلکه با مردم سراسر ایران باشد که عهد وحدت را با این رژیم شکسته اند.

مطالبه رفاه، آزادی، برابری و امنیت همیشه مبنای اساسی تحول بوده وهست ولی زمان و مکان مطالبه، نوع مطالبه و نیات نیروی مطالبه گر و خصلت نیروهای سیاسی حاکم بر شرایطـ را باید در ارزیابی از جهت مطالبه گری در نظر داشت. از این جهت من بهیچوجه مخالف این نیستم که بدنبال مطالبه گری هم بود. مطالبه گری را در نفس خود نمی توان نفی کرد ولی اگر مطالبه گری یک سیستم تمامیت خواه را مشروعیت بدهد و خود آن رژیم هم مطالبه گری را بمثابه ابزاری برای این هدف جستجو کند و از این طریق نیروهای واقعی تحول خؤاه و دموکراسی طلب را سرکوب، منزوی و بی اعتبار کند لازم است بدقت در نوع و نحوه بیان و شرایط آن مطالبه گری تعمق کرد.

از نیاز های واقعی بر خاسته از دوران اعتراضات انقلابی بگذریم، بدترین مطالبه گری آنست که از تپه ای از اجساد قربانیان رژیم بالا رفت و فریاد زجر و شکنجه زندانیان را نشنید و بدون درکی انتقادی از واقعیات و بدون اشاره به شرایط بحرانی کشور مطالبه گری را بمثابه ابزار سهم گیری از همان سیستم رانت خوار و فاسد و ضد زن بکار گرفت. البته در این میان محدودیت ها ی گسترده داخل کشور را هم نباید نادیده گرفت.

۱- محدودیت ها را هم باید دریک سیستم سرکوب تمامیت خواه دید

البته یک نکته بسیار مهم را نمی توان فراموش کرد که درچهارچوب جمهوری اسلامی فضای سیاسی و ایدئولوژیک برای وارد شدن در فعالیت مستقل بسیار محدود است و هرنوع فعالیت مستقلی بویژه فعالیت سیاسی یک خصومت آشکار با سیستم و عامل خارجی و معاند محسوب می شود. از این زاویه آگر کسی بخواهد بطور علنی اندک سخنی انتقادی داشته باشد و نتواند از کشور خارج شود و یا نخواهد کارش به زندان و شکنجه و چه بسا اعدام بکشد، چسبیدن به این یا آن جناح اغلب نه از روی اعتقاد بلکه بمنظور یک تاکتیک و یا شیوه فرصت طلبانه و مصلحتی ـبرای حفاظت از خویش بکار می رود. در مورد بخشی از قشر متوسط روشنفکری در سیستان و بلوچستان بطور واضح می توان آن را دید. البته درسطحی پائین تر، تا حدودی بخاطر فشار های محلی که از جانب طرفداران مولوی هم وارد می شود می توان همین تاکتیک ها را دید.

نگاه تبعیض آمیز مذهبی و قومی به منطقه عامل مهمی در شدت سرکوب و اعدام و ایجاد ترس و هراس بوده است و کشتارهای حمعه های خونین زاهدان و خاش بیانگر چنین نگاهی بمردم این منطقه بود. بعبارت دیگر، این ترس درونی شده در یک تابع ریشه در این داشته است که در مرکز آنها را بیگانه و ایرانی نشده تصور کرده و طرد کرده است و این حس بیگانگی بحدی رسیده است که آنها در مواردی سعی می کنند خود را از هر ایرانی دیگری ایرانی تر دانسته و مرتب از اصطلاحات بیمعنی "خالص" و "اصیل" هم برای این کار استفاده کنند. بیشترین رای را بدهند و بیشترین تملق را پگویند و بیش از حد خود را مرزدار و مدافع مرزی بدانند.

اما قابل ذکر است که این نوع پیگانه سازی ها مردم بلوچ در بلوچستان ریشه طولانی دارد و باسیاست های دلال سازی امنیتی (در نتیحه سازش بین مرکز و سرداران محلی) دوران رضا شاه و حتی قبل از آن بر می گردد . اما در عصر حاضر تا حدودی با بحران خود دولت ملت (یک روند جهانی) بر می گردد و این بحران در ایران که ناتوان از ساختن یک دولت ملت نرمال بوده است هم گریبان کشور را گرفته است. تمرکز بیش از حد و یکپارچگی سیاسی ایدئولوژیک اکنون از توان مدیریت سیاسی این کشور پهناور با تنوعات قومی، دینی و فرهنگی باز مانده است. آنچه در چندین دهه قبل مسئله نبود و یا یک مسئله جدی نبود اکنون به یک معضل بزرگ تبدیل شده است.

تداوم سیستم توتالیتری و نبود آزادی می تواند ترس و وحشت را در درون انسان بکارد و عدم حساسیت نسبت به ابتدائی ترین حقوق انسانی را عادی ساخته و به فرهنگ روزمره تیدیل کند. " وزارت حقیقت" هم همه جا مواظئب رفتار و کردار آنهاست تا بهمین فرهنگ لطمه نخورد. بر این اساس ترس بطور وحشتناکی در میان میان قشر متوسط و کارمند که از شغلشان نان می خورند ریشه دوانده و نهادینه شده است. هرچند جنبش زن زندگی آزادی و تداوم اعتراضات در زاهدان ترس در میان مردم معمولی منجمله درمیان اقشار زحمتکش کریم آباد و شیرآباد را بدور ریخت ولی ترس و تزلزل را در میان قشر متوسط تحصیلکرده مقداری سست کرد ولی درهم نکوبید.

مثلا همین مطالبه گران، بهمین شکل لیست وار خود، در زمان تلاطم های انقلابی حمایت از جنبش زن، زندگی، آزادی را بندرت سر دادند . و یا باهمین شکل بطور جدی خواستار دستگیری و تعقیب مجرمان جنایات زاهدان نشدند و یا خواهان آزادی همه زندانیان سیاسی و توقف اعدام ها نشدند و یا تجاوز کوچکزایی، مقام امنیتی به ماهو، و تجاوز به زندانیان و شکنجه آنها را محکوم نکردند و از مهسا و نیکا و خدا نور هم کمتر یاد کردند.

با وجود همه این محدودیت ها تعهد روشنفکران حکم می کند زبان ستایش و تسلیم به استبداد حاکم را کنار بگذارند و در جهت مشروعیت دهی به آن حرکت نکنند.

۲- رژیم جمهوری اسلامی بدنبال مشروعیت

رژیم جمهوری اسلامی ایران تمام نیروی خود را بکار گرفته است تا بحرانهای گریبانگیر خود را عادی جاوه دهد، و نیروهایـ تحول خواه زن زند گی آزادی را بی اعتبار کند و برهمین اساس تمام جناح های قدرت در صدد نوعی مشروعیت سازی از طریق انتخابات فرمایشی بودند. خیزش انقلابی زینا/مهسا تمام جناح هایـقدرت را از اصلاح طلب تا اصول گرا دچار کابوس وحشتناکی کرد. انتخابات اخیر آنها را وارد یک جبهه آشکار کرد تا بتازند و اوضاع را عادی و موقعیت خود و سیستم تئوکراتیک و رانتی سرمایه داری فاسد را مشروع جلوه دهند. در همین رابطه است که می توان نوع و شیوه مطالبه گری و خصلت مطالبه گری و عاملان مطالبه گری وارد انتخابات را مورد سئوال قرار داد.

ستایش گری از پزشکیان و سخن از فضای باز بحث دوران انتخابات و یا شرکت در انتخابات و ارزش گذاری خود و مطالبه گری خود را بر اساس دادن رای به پزشکیان و سخن گفتن از "انتخابات آزاد"، همه بمعنی ضعف وحشتناکی است که مطالبه گران تحصیلکرده با خود حمل می کنند. آنها خواسته و یا ناخواسته دارند یک اصل ایدئولوژیک جمهوری ـاسلامی ایران را توجیه و ترویج می کنند یعنی این اصل را که حفظ نظام بالاتر از هر ںوع شرافتی است و پزشکیان هم بیانگر بسیار روشنی از همین اصل است و اکنون همین افراد به تمام توجیه کاری و اظهارات متضاد و بی سر و ته پزشکیان که رای زیاد می خواست تا نیات رهبر را به پيش ببرد گردن نهاده اند .

پزشکیان نمونه روشنی از جمع تناقضات است. او از یک جهت می خواهد کارهائی بکند و از جهت دیگر هم می گوید او به کسی قولی نداده و از او انتظار چیزی نداشته باشند و او خود را تابع منویات رهبر می داند. کسی که قدرت انجام کاری را ندارد قدرت را برای چه می خواهد و از مردم چرا رای می خواهد؟ این بدترین نوع قدرت طلبی یک فرد ناتوانی است که خود را در قدرت مسلط حل می کند. بمعنی دیگر او قدرت خود را تنها در ارتباط باحفظ نظام و تمامیت خوهی موجود می بیند و رای زیاد را برای مشروعیت رژیم می خواهد. اینها راکدام آدم منصف می تواند شرافتمندی و صداقت ببیند؟

اما امکان نوغی استفاده ابزاری وسیع تر از بخشی از قشر متوسط را برای تسهیل سیاست های امنیتی در استان هم نمی توان نفی کرد.

۳- پایه سوم دلالی- امنیتی در سیستان و بلوچستان؟

بعضی از مطالبه گران در دوران جنبش انقلابی زن زندگی آزادی از مرگ قشر متوسط روشنفکری در بلوچستان سخن میـگفتند چون بندرت نمود مسقلی از خود نشان دادند و یا عمدتا در سیطره مولوی عبدالحمید گاه گاه زبان می گشودند. ولی زود به این باور علط رسیدند که جایگاه قشر روشنفکر را نه در ارتباط با انتقاد از ساختار و روابط قدرت در کل کشور بلکه تنها در رابطه با انتقاد از مولوی عبدالحمید بصورت بسیار ناروشن و متزلزلی بیان کنند. عده ای هم میـگفتند دولت با توجه به تضادی که با مولوی عبدالحمید دارد فعالیت مستقل روشنفکران بلوچ را تحمل می کند. اما روشن بود که رژیم نه به فعالیت مستقل و انتقادی آنها بلکه به آنها تنها در سطح یک پایه رقابتی سوم در میان دلالان امنیتیی خود احتیاج داشت تا مولوی را بعنوان نوعی مزاحم، که او هم البته با وجود ابهامات بهیچوجه به یک سیستم سکولار و واقعا دموکراتیک و حقوق برابر زنان اعتقاد ندارد- تضعیف کند.

هنوز زود است بتوان نتیجه این روند را دید ولی بنظر میـرسد پزشکیان (مسلما با تکیه به نیروهای امنیتی و جلب نظر خامنه ای) برای نجات نظام در صدد ساختن این پایه در منطقه هست تا از طریق آنها احتمالا مولوی را نیز تحت کنترل در آورد و قدرت اورا کاهش دهد. در هر صورت چیزی نباید بالاتر از نظام و این دولت اسلامی در کشور باشد و این چیزی نیست که پزشکیان به آن سوگند نخورد و یا نخورده باشد.

روشنفکرانی که بدنبال آنند که از جانب پزشکیان تایید و ارزش گذاری بشوند مطمئنم پای خود را بر لبه پرتگاه خوفناکی قرار می دهند. چنین روشنفکرانی مسؤلیت خود را نه در داشتن نگرشی انتقادی از واقعیت بلکه تسلیم به واقعیت موجود و یا ادامه شرایط موجود و توجیه گری آن می بیننند. بنظرم این نوع پایه سازی امنیتی پروسه مرگ قشر متوسط را در استان بیشتر تسهیل می کند.

وقتی این مطالبه گران می خواهند خود را با معیار مشارکت در انتخاب پزشکیان ارزشگذاری کنند مسلما نمی توانند اسمی از قربانیانی که سیستم را می خواستند پائین بکشند و "مرگ بر خامنه ای و لعنت بر خمینی سر می دادند" هم ببرند. آنها و شاید بسیاری از آنها متوجه نیستند ولی با ستایش از این انتخابات فرمایشی حتی ابتدائی تری حق دموکراتیک خود را زیرسؤال میـبرند. و این را هم می دانند که بعنوان سنی این حق انتخاب شدن از خود آنها سلب شده است. از این جهت آنها بر اساس قانون اساسی حتی بصورت بسیار فورمال هم شهروند نیستند. اما چه میـشود که انسان تا این حد برای "رعیت" سازی خود وارد رقابت شود و بدنبال ارباب خوبی باشد که پدر مابانه دست بر سرش بکشد؟

ازاین جاست که سوالهای زیادی در مقابل مطالبه گران قشر متوسط مطرح می شود.

۴- قشر متوسط در مقابل سوال

چگونه در این شرایط می توان خود را روشنفکر و تحول گرا دانست ولی به نسبت به ساختار قدرت تئوکراتیک و رانت خوار فاسد سکوت کرد و یا بی تفاوت ماند؟ در مواردی از مطالبه گری خود، نه بطور آشکار، بعنوان پاسخ اصلاح طلبانه به جنبش انقلابی زن زندگی آزادی یاد کرد ولی از آن جنبش نه نام برد و نه از قربانیانی که بوسیله این سیستم نابود شدند و هنوز در زندان و یا شکنجه اند یاد نکرد؟ نمی توان از تحول گرائی دموکراسی سخن گفت و لی از خواست های برابری طلبانه و ضد مردسالاری و جنبش ضد حجاب اجباری زنان ستایش نکرد؟

چگونه می توان از مشارکت سخن گفت ولی از یک چهارچوب واقعا دموکرانتک و احترام به تمام موازین یونیورسال حقوق بشر که در کل کشور ننقض شده و می شود سخنی نگفت؟ مثلا آزادی تشکیل احزاب و سازمانها و تجمعات و رسانه ها و عقاید را جدی نگرفت؟ ( این در حالی است که هر روز سخن از اعدام های تازه و منجمله اعدام مخالفان سیاسی و عقیدتی می شنویم و حدود یک چهارم تا یک سوم تمام اعدامیان این کشور رکورد دار اعدام در سطح جهانی از میان مردم بلوچ هستند).

چگونه می توان مشارکت دموکراتیک را با مشارکت در شورای نگهبان و شورای مصلحت نظام که در مطالبات این بیانیه آمده سازش داد، مگر آنکه دموکراسی و مشارکت را واقعا بی اعتبار کرد؟

چطور می توان ادعای اصلاح طلبی واقعی کرد ولی از جنبش مهسا ترسید و حتی نامی از مهسا و نیکا و خدانور و دهها زن و مرد و کودک که جان خود را برای تغییر از دست دادند نام هم نبرد؟

وقتی به لیست امضا کنندگان نگاه شود متوجه می شدویم که تنها چند زن در میان آنها هست. آیا از اینجا نمی توان نتیجه گرفت که این کلوب مردانه بیش از آنکه منعکس کننده جنبش زن زندگی و خواستهای آن باشد منعکس کننده روابط مردسالارانه و تئوکراتیک در جمهوری اسلامی ایران هم هست؟

چگونه میـتوان اندکی سخن از تحول گرائی کرد ولی از اعتراضات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۱ که مهمترین پدیده بزرگ سیاسی و اجتماعی بعد از سال ۱۳۵۷ در ایران بوده اند سخنی نگفت و حتی یکبار از زنان در مطالبات خود نام نبرد؟

سخن گفتن از آزادی بحث دوران انتخابات در این بیانیه تنها بی اعتبار کردن آزادی است کدام تشکلات ، تجمعات و رسانه ها و انتقادات جدی از ساختار قدرت آزاد بودند که بحث آزاد شکل بگیرد؟

نا دیده گرفتن و یا بسیار سریع رد شدن از جمعه های خونین زاهدان (تحت عنوان وقایع خونین زاهدان)و خاش و تجاوز و شکنجه و تنها بطور سطحی بدنبال اطلاع در رابطه پروسه قضائی شدن و ناتوانی از دیدن مجرمان بزرگ بیانگر ضعف اساسی این تحول گرایان است و نه قوت آن.

چگونه می توان واقعا خواهان اصلاحات جدی بود ولی در مورد کوبیدن مشت تو دهان تحریم کنندگان پزشکیان و سوابق او در سرکو ب دانشجویا دوران انقلاب فرهنگی و در مورد سیاست خارجی پزشکیان در حمایت از گروههای نیابتی سکوت کرد.

چرا در مطالبات سخنی از اینکه اعدام ها متوقف و ملغی شوند نیست؟ چرا از اینکه همه زندانیان سیاسی و عقیدتی ـآزاد بشوند وجود ندارد؟

چرا مطالبه ای برای آزادی بدون قید و شرط احزاب و تشکیلات و رسانه ها، انتشارات و بیان عقاید وچود ندارد؟

این نوع سوالات مسلما سیاسی است ولی مسئله مشارکت جدی و بدون تبعیض در کشور هم موضوعی سیاسی است

۵- بدنبال شعل و منصب

بدنبال شعل و منصب رفتن هیچ اشکالی ندارد و حق ابدائی همه آنهائی است که در این کشور زندگی می کنند ولی این شیوه شغل گیری تحقیر آمیز نه بعنوان شهروند بلکه یک رعیت هیچ چیزی متفاوت از گذشته ندارد. تنها این مانده است که این مطالبه گران قدم به پیش بگذارند و بگویند چون سکوت کردند و از جنبش مهسا هم حمایت نکردند و یا اگر جائی هم اشاره کرده بودند بشدت از آن پشیمانند و خواهان بخشش باشند. البته این حق است که آنها بدون تبعیض صاحب شغل پشوند ولی این که بگوئیم تنها داشتن چند شغل از طرف بلوچ ها می تواند مشکلات اساسی را در چنین ساختاری حل کند کاملا نادرست است. آنها تعدادی معاون وزیر و مدیر کل وزارتخانه ای و فرماندار و بخشدار و مشاور داشته اند ولی آیا هیچ مشکلی را حل کرده اند؟

چگونه می توان "مجاهدان" سهم خواه استانی روز شنبه را مورد انتقاد قرار داد ولی تکیه به مجاهدان حکمران کشوری را امری مذموم ندانست؟ جالب ست که آن مجاهدان شنبه (که شامل غیر بلوچ ها هم بود) تا آنجا که از این استان خود را فرستاده و نماینده مولوی عبدالحمید می دانستند همه و یا اغلب این مطالبات (بویژه در مورد دادن مقام و مشارکت و برداشتن تبعیض و حتی مسله توسعه ساحلی) سالهای سال است مطرح کرده اند ولی این بیانیه خیلی فراتر از کپی کردن همان اقلام نرفته و در شرایطی طرح می کند که دیگر چیزی در میان این خواست ها چندان مبتکرانه و نو نیست. اما تاکنون روشن شده است که علبرغم این همه مطالبه گری چاپلوسانه از جانب سنیان در استانهای مختلف، برای گرفتن مقام وزارت، پزشکیان مشت محکمی بصورت همه آنها و نیز زنان کوبیده است.

برای سیستم، طرح این نوع خواست ها خود بخود خطری ندارد و درچنین شرایطی ممکن است بمعنای مشروعیت قدرت متمرکز آن تعبیر شود حتی اگر به طور موثری به این خواست ها نمی تواند پاسخ بدهد. رژیم تنها مشارکت موثر را نمی پذیرد که قدرت متمرکز استبدادی رژیم را بوسیله نهادها و قوانین دموکراتیک تمرکز زدا و یا خودمختارانه مردمی از پائین زیرسوال ببرد.

همانطور که قبلا اشاره شد ترس این گروه مطالبه گر تا حدی است که توان نام بردن و تقدیر از جنبش زن زندگی آزادی و یا توان طرح واقعا انتقادی از جنایات خونین جمعه زاهدان و خاش را ندارد و از اعدام های بیرویه و زندانیان سیاسی صحبت نمی کند چون نمی خواهد به اندازه ساز مان های حقوق بشر و زنان و معترضان در زندان و باصطلاح خودشان معاندان خارجه نشین احساسی و غیر واقع بینانه بیندیشند.

بنظرم لازم است مقداری از خود فریبی و توجیه کاری دست برداشت و نه اینکه به طرح مطالبه نپرداخت بلکه خود را تا این اندازه دست بسته تسلیم نکرد. این نوع موضع گیری ها اعتبار بینداز است و در پروسه طؤلانیتر مواضع همان مجاهدان شنبه را که از آنها بصورت ناروشنی در مطالبات انتقاد شده است تقویت میـکند چون آنها همین نوع مطالبه گریها را قبل از این طرح کرده و در قبال شرایطی که در ایران گذشت خود را بدرست یا غلط بمردم ایران نزدیکتر کردند.

۶- نتیجه

مطالبه گری در نفس خود خوب است ولی با توجه به شرایط زمان و مکان و اهداف مطالبه گران و نتایج چنین مطالبه گری باید در مورد آن قضاوت کرد. در مطالبه گری این گروه از بلوچها که بعنوان تحول گرا به پزشکیان رجوع کرده اند تا آنجا که به خصلت سیاسی این مطالبات بر می گردد نمی توان شاهد تحول گرایی ملموسی بود بلکه عملا به مشروعیت سیستم کمک می کند. در شرایط کنونی وجدانهای بیدار و صادق لازم است اندکی در مورد کشتارها و اعدام ها و آدم هائی که هم اکنون در صف اعدام اند و آنها که بجرم عقاید و انتقادات خود در باز داشتگاهها تحت شکنجه و در زندان های مخوف مورد آزارند بیندیشند.

سوال بر انگیز است که میزان آگاهی و ارزش های دموکراتیک و دموکراسی خواهی را با معیار رای دادن به پزشکیان سنجید در حالیکه توان سخن گفتن از جنبش زن و زندگی و آزادی و حقوق زنان و زندانیان سیاسی نیست. اگر معیار سطح آگاهی این باشد روشن است که بخش مهمی از جامعه که آگاهانه رای ندادند و یا در زندان اند باید نا آگاه تلقی شوند و یا آنها را که به ساختار معیوب و و تقلبات گسترده ساختاری و عمدی می پردازند نا آگاه خواند. مسلما در یک ساختار غیر دموکراتیک نمیـتوان با صراحت سخن گفت و بنظرم این ممکن است ایرادی نداشته باشد ولی وقتی نهاد ها و ارزش های ضد دموکراتیک را بطور صریح ارزش مثبت داد مسئله است. آیا وقنتی کسی مشارکت در شورای نگهبان را مطالبه دموکراسی خواهانه بداند به هرنوع دموکراسی خواهی توهین نکرده است؟ آیا روشن نیست که شورای نگهبان و شورای مصلحت نظام نهادهای اساسی برای نفی مشارکت دموکراتیک اقلیت های دینی و قومی وعقیدتی و بستن راهها برای مشارکت روشنفکران و سکولارها ی و افراد واقعا منتقد و حتی اندکی ناراضی هستند؟

از این جهت تصور من این است که این مطالبه گری بسیاری از واقعیات روشن را از معنی انداخته است و به ارزش های ساده روشنفکرانه وفادار نمانده است و وقتی من به عواقب دولتی شدن روشنفکران در یک سیستم تمامیت خواه می اندیشم دچار وحشت میـشوم.

ایوب حسین بر (هوشنگ نورائی) – لندن- ۱۲ اوگوست ۲۰۲۴

......................................................................

تحلیل ۲۰۸ تحول‌خواه بلوچ از انتخابات ریاست جمهوری

۸ مرداد ۱۴۰۳۲

سرویس سیاسی، انصاف نیوز: بیش از ۲۰۰ نفر از تحول‌خواهان بلوچ در نامه‌ای مفصل به منتخب ملت ایران، ضمن تحلیل شرایط انتخابات اخیر ریاست جمهوری، پیشنهاداتی برای احیای سرمایه اجتماعی و ترمیم شکاف دولت ملت در سیستان و بلوچستان خطاب به دکتر مسعود پزشکیان ارائه کرده‌اند. متن این نامه که در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته، به این شرح است:

آقای دکتر مسعود پزشکیان! با سلام و احترام؛ ما جمعی از فعالان مدنی، فعالان سیاسی، پژوهشگران، اعضا هیات علمی، متخصصان، کارشناسان و فعالان بخش خصوصی بلوچ که همراه با سایر هموطنان‌مان دل در گروی تحقق توسعه، رفاه، آزادی و عدالت در سرزمین‌مان ایران داریم از اهتمام ویژه‌ای که در گفتمان سیاسی‌تان در ایام انتخابات به مسائل اقوام و مذاهب داشتید، صمیمانه سپاس‌گزاریم و مردم این مناطق هم با رای بالایی که به جناب‌عالی دادند به آن اعتماد کردند و منتظر هستند تا در فرایندی تدریجی و منطقی در شاخص‌های رفاه اجتماعی و نیز مشارکت‌شان در قدرت سیاسی تغییرات معناداری در دولت‌تان محقق شود. قبل از این‌که به طرح برنامه‌های پیشنهادی که هدف‌شان بهبود وضعیت زندگی مردم سیستان‌وبلوچستان و نواحی همجوار است، که به تبع منجر به تقویت هویت‌ملی ایرانی خواهد شد، بپردازیم، نگاهی کلی به چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در کشور و نیز استان و همچنین مسائل بنیادی مردم سیستان و بلوچستان و نیز بلوچان ایرانی خواهیم انداخت.

الف. فضای چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در کشور و استان

چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در حالی برگزار شد که فضای عمومی جامعه ایرانی نسبت به صندوق رای و گشایش سیاسی، امیدهای خود را تا حدود زیادی از دست داده بود. در استان سیستان و بلوچستان فضا از آن هم دشوارتر بود. متراکم‌تر شدن محرومیت‌های ساختاری در نتیجه تبعیض‌های قومی، مذهبی و منطقهای که اکثریت جامعه سال‌ها از آن رنج می‌برد، حتی همراهی با اصول‌گرایان برای اولین‌بار در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، تجربه‌ای از محرومیت مضاعف شد و دولت در استان و نیز کشور از وجود نخبگان بلوچ بیگانه‌تر از هر زمانی شد، [این شرایط] منجر به نوعی ناامیدی شده بود. کشته‌شدگان مرزی، شلیک به سوخت‌بران، اعدام‌های بی‌شمار و جاده‌های مرگ‌بار و پایین بودن عمده شاخص‌های توسعه استان به نسبت کشور، از یک‌جانب و اتفاقات جمعه خونین ۸ مهر زاهدان از جانبی دیگر، مجالی برای مشارکت در انتخاباتی دیگر را بیش از پیش دشوار کرده بود اما با حضور جناب‌عالی و ارزیابی جمعی نخبگان سیاسی استان، تحرکی جدید به امید تغییر شکل گرفت.

انتخابات و باز شدن نسبی فضا برای فعالیت سیاسی؛ در استان سیستان و بلوچستان مثل دیگر مناطق کشور، ایام تبلیغات انتخاباتی فرصتی برای کنش‌گری سیاسی بود. نشست‌هایی که در ستادهای انتخاباتی برگزار می‌شد، مباحث داغی که در شبکه‌های اجتماعی و نیز فضاهای خانوادگی شکل گرفت، جلساتی که در دانشگاه‌ها برگزار می‌شد، مباحثی که در فضاهای عمومی شهری و نیاز خیابان‌ها درگرفت این فرصت را در اختیار مردم قرار داد که مقداری جو امنیتی استان تعدیل شود و کنش سیاسی مقداری بروز و ظهور یابد.

رای بالای استان سیستان و بلوچستان، بخصوص بخش بلوچستان آن به جناب‌عالی؛ علی‌رغم چالش‌های متعددی که برای ستادها و نیز برخی از فعالین آن‌ها در فصل انتخابات به‌وجود آمد که در مواردی کماکان ادامه دارد اما با تبدیل شدن هر خانه به یک ستاد و آگاهی بالای عموم مردم استان سیستان و بلوچستان، جناب‌عالی در هر دو دور با فاصله زیادی از رقیب پیش افتادید و در دور دوم در استان رتبه ۵ تفاضل آرا مثبت در سطح کشور را کسب کردید که نشانی از فهم سیاسی و نیز تحول‌خواهی مردم شریف سیستان و بلوچستان است. این رای سرمایه سیاسی ارزشمندی برای پیش‌تازی استان در اجرای برنامه‌های تحول‌گرای دولت شما می‌تواند باشد.

نگرانی مردم از نادیده انگاشته‌شدن معنای رای‌شان؛ مثل هر انتخابات دیگری اینک این نگرانی به‌صورت جدی در میان مردم استان و نیز فعالان انتخاباتی کمپین جناب‌عالی بوجود آمده است که مدعیانی از مجاهدان روز شنبه پیدا شده‌اند که دنبال مصادره آرای آن‌ها به نفع منافع فردی و محفلی خودشان هستند که در طی همه دهه‌های گذشته خللی در آن‌ها وارد نشده است! این جماعت اهتمامی به منافع عموم و نیز بهبود شرایط عمومی جامعه ندارند و بیشتر منافع شخصی و نیز گروهی خودشان را دنبال می‌کنند. بنابراین برای جلوگیری از انحرافات احتمالی و نیز ناامید شدن مردم شایسته است به ستادهای انتخاباتی و نیز چهره‌های مردمی غیرستادی که از برنامه‌های تحول‌گرایانه جناب‌عالی صادقانه حمایت کردند جایگاهی محوری در معرفی چهره‌های توانمند جهت انتصاب در دولت در سطوح کشوری و نیز استانی داده شود تا کسانی در مصدر کار قرار گیرند که دنبال تحول شرایط باشند نه بازتولید مناسبات تبعیض‌آمیز گذشته در فرمی جدید.

مرجعیت اجتماعی روشنفکران و دانشگاهیان بلوچ در کمپین انتخاباتی جناب‌عالی در استان سیستان و بلوچستان؛ یکی از مشخصه‌های قابل تامل چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تحولاتی است که در مرجعیت سیاسی نیروهای اجتماعی در جهت‌دهی رفتار انتخاباتی مردم به وجود آورد. به‌طوری که جمعی از دانشگاهیان و روشنفکران بلوچ به وعده‌هایی که در گفتمان‌تان برای تغییر سیاسی و رفع تبعیض‌های قومی و مذهبی در کشور مطرح فرمودید اعتماد کردند و نقشی تاریخی در بسیج رای مردم و امیدوار کردن آن‌ها برای تغییر از طریق صندوق رای داشتند. البته این امر منافاتی با آگاهی‌های سیاسی و تاریخی عموم مردم بلوچ در حمایت از جریان‌های دموکراسی خواه در کشور ندارد که بر آمده از تجارب واقعی زندگی‌شان است.

ب. مسائل مردم بلوچ در سیستان و بلوچستان و کشور

مسائل اقوام در ایران یکی از موضوعات جدی است که حل آن بر پایه‌ی قانون اساسی و منشور جهانی حقوق بشر، می‌تواند گامی بلند در جهت تعمیق هر چه بیشتر هویت ملی و بالا رفتن مولفه‌های امنیت ملی باشد. در این مجال مختصر نگاهی به مهم‌ترین مسائل مردم بلوچ در استان سیستان و بلوچستان و نیز کشور خواهیم انداخت:

ـ زندگی در فقر و فقدان حداقل شاخص‌های رفاه اجتماعی برای توده‌های وسیعی از مردم استان.

ـ تبعیض و خاص‌گرایی در جذب نیروی انسانی در سطوح استانی و نیز کشوری.

ـ به‌کار نگرفتن نیروهای متخصص بلوچ در بخش‌های ستادی وزارت‌خانه‌ها، سازمان‌ها و ادارات کل کشوری و استانی.

ـ به‌کار نگرفتن نیروهای بلوچ در نیروهای انتظامی، نظامی، امنیتی و حراستی به‌صورت رسمی و به‌خصوص در رده‌های ارشد و مدیریتی.

ـ تبعات منفی انسداد مرز و ناکارآمدی سیاست‌های مبارزه با قاچاق کالا و مواد مخدر و نقش آن‌ها در تشدید فقر مردم استان.

ـ محرومیت مردم از منافع طرح‌های کلان توسعه منطقه‌ای درمناطق بلوچ‌نشین به علت غلبه نگاه امنیتی و عدم لحاظ ِپیوست‌های اجتماعی در طرح‌ریزی و نیز اجرای آن‌ها.

ـ پایین بودن شاخص‌های عمرانی، آموزشی، بهداشتی، اقتصادی و… در مناطق بلوچ‌نشین.

ـ وضعیت بحرانی مسائل اجتماعی همچون حاشیه‌نشینی، فقر و بی‌کاری، افت تحصیلی، بازماندگی از تحصیل و سوءتغذیه.

ـ بی‌توجهی به وضعیت زبان و ادبیات بلوچی در آموزش عالی و نیز مدارس استان.

ـ نگاه امنیتی به روند قانونی صدور شناسنامه برای ده‌ها هزار نفر از بلوچ‌های ایرانی، که در گذشته در مناطق عشایری و روستاهای دور افتاده زندگی می‌کرده اند و الان شناسنامه ندارند و از حداقل حقوق مدنی و شهروندی‌شان محروم هستند.

ـ مشکلات بنیادی در حوزه آموزش، به‌طوری که سیستان و بلوچستان به دلیل کمبود فضاهای آموزشی و نیز پایین بودن کیفیت آموزش و کمبود معلم بیشترین بازمانده‌ها از تحصیل و نیز افت تحصیلی را در کشور دارد.

ـ نگرانی عمومی از طرح غیرکارشناسی تقسیم استان که طرحی ضدامنیتی، تضعیف‌کننده توان کارشناسی بوروکراسی اداری، افزایش‌دهنده بودجه جاری و برهم زننده بافت اجتماعی استان ارزیابی می‌شود.

ـ در معرض آسیب جدی قرار گرفتن محیط زیست ساحلی در اثر استقرار صنایع آلاینده و نیز نگرانی مردم از این‌که سواحل مکران در آینده مانند عسلویه و دیگر مناطق آلوده کشور از نظر زیست محیطی دچار مخاطره جدی شوند.

ـ نگرانی اکثریت جمعیت استان سیستان و بلوچستان، که اهل سنت هستند، از مداخلات سلیقه‌ای و غیر قانونی برخی دستگاه‌ها در امور مذهبی‌شان.

ـ تشدید شکاف میان مردم بلوچ و حاکمیت پس از جمعه خونین زاهدان و بی‌اطلاعی جامعه از روندهای قضایی احتمالی که در جریان است.

ـ تبعیضات ویژه‌ای که در منطقه سیستانِ استان علیه بلوچ‌ها به‌صورت سلیقه‌ای و در اثر رسوخ برخی قوم‌گرایان در نهاد دولت اِعمال می‌شود؛ به‌طوریکه شاهد کمترین مدیر بلوچ متناسب با جمعیت بلوچ‌ها در این منطقه هستیم.

ـ قوم‌گرایی پنهان در پوشش دفاع از ارزش‌های مذهبی رسمی و حاکمیتی که در برخی از مهم‌ترین دستگاه‌های دولتی و نیز حاکمیتی استان رسوخ کرده است.

ـ بی‌توجهی سازمان‌یافته نسبت به مطالعات باستان‌شناختی و مردم‌شناختی نسبت به پیشینه‌ی تاریخی، تمدنی و هویتی مناطق بلوچ‌نشین در استان‌های خراسان، کرمان، هرمزگان و سیستان و بلوچستان.

ج. مطالبات و برنامه‌های پیشنهادی برای بهبود وضعیت استان سیستان و بلوچستان و نیز بلوچان ایرانی

ـ بازنگری در الگوی اداره مناطق سنی‌مذهب در شورای عالی امنیت ملی در جهت گذر از رویکرد حکم‌رانی نظامی – امنیتی به رویکرد توسعه‌ای، به‌ویژه در خصوص استان سیستان و بلوچستان.

ـ ارتقا جایگاه اقتصادی و منزلتی استان سیستان و بلوچستان در کشور از طریق افزایش سهم استان در اقتصاد ملی با لحاظ کردن توسعه اجتماع‌محور و درون‌گرا.

ـ طراحی و اجرای برنامه رفاه اجتماعی متناسب با ساختار ویژه فقر در استان سیستان و بلوچستان جهت کاهش فقر مطلق در سیستان و نیز بلوچستان.

ـ بهره‌گیری از ظرفیت بزرگی استان برای توسعه آن و نیز سرایت فرصت‌ها به استان‌های هم‌جوار از طریق چابک‌سازی اداری، تمرکززدایی مدیریتی و افزایش اختیارات شهرستان‌های استان و نیز و بهره‌گیری از سازوکارهای دولت الکترونیک.

ـ ارتقاء زیرساخت‌های اتوبانی و آزادراهی استان، زیرساخت‌های تجارت منطقه‌ای و بین المللی، تقویت شهرک‌های صنعتی شهرستان‌ها، گسترش مناطق ویژه اقتصادی در کوهک و میرجاوه.

ـ اصلاح ساختار تماما انحصاری هسته‌های گزینش و حراست و استفاده از نیروهای شایسته بلوچ.

ـ استفاده از نیروهای شایسته و متخصص بلوچ با رویکرد تبعیض مثبت در دستگاه‌های اجرایی و سیاسی کشور در پست‌هایی چون وزیر ، معاون وزیر، سفیر، استاندار، مدیران کل وزارتی، مدیریت‌های عالی استان‌ها، شورای نگهبان، شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای فرهنگ عمومی و مجمع تشخیص مصلحت نظام کشور.

ـ اجرای اصول ۱۲ و ۱۵ قانون اساسی و تدریس زبان و ادبیات بلوچی در مدارس و تاسیس رشته کارشناسی زبان و ادبیات بلوچی در دانشگاه‌های مناطق بلوچ‌نشین کشور؛ زیرا رشد و ارتقاءزبان بلوچی به غنای زبان فارسی می‌افزاید و بسیاری از ویژگی‌های زبان فارسی قدیم و زبان‌های ایرانی در زبان بلوچی حفظ شده است.

ـ اصلاح روندهای تولیدکننده تبعیض در دستگاه‌های امنیتی و حراستی کشور در جهت بهره‌گیری از نیروهای بلوچ.

ـ توجه خاص و جبرانی برای مطالعه، شناسایی، حفظ و مرمت و ثبت میراث فرهنگی – تمدنی مناطق بلوچ‌نشین.

ـ اعمال سیاست‌های جدی و اجتماعی و حمایتی در جهت مهار مسائل حاد اجتماعی همچون فقر، بی‌کاری، حاشیه‌نشینی، بازماندگی از تحصیل، افت تحصیلی، سوءتغذیه و… .

ـ بازاندیشی بنیادی کارشناسی در خصوص آسیب‌های اقتصادی و اجتماعی طرح مسدود کردن مرزهای شرقی برای کسب و کار مردم و سیاست‌های مبارزه با قاچاق مواد مخدر.

ـ اجرای طرح کلان توسعه اقتصادی – اجتماعی در مناطق بلوچ‌نشین با رویکرد تبعیض مثبت به منظور مقابله با عقب‌ماندگی‌های تاریخی در سیاست‌های آمایش سرزمین.

ـ جلوگیری از طرح ناعادلانه‌ی انتقال آب رودخانه هلیل‌رود (جیرفت)، به شمال استان کرمان که از طرف کارشناسان مستقل طرحی غیرکارشناسی و مخرب محیط زیست ارزیابی می‌شود.

ـ در طرح های انتقال آب از دریای عمان به کرمان، اصفهان و خراسان، اولویت به مردم ساحلی و شهرهای خود استان سیستان و بلوچستان، شرق هرمزگان و جنوب کرمان داده شود.

ـ اهتمام برای تامین فضای آموزشی و اقدام برای استخدام کادر آموزشی با اولویت به نیروهای بومی در هر منطقه که ماندگاری خدمت در آن منطقه را تضمین می‌کند.

ـ گسترش زیرساخت‌های بهداشتی و بیمارستانی استان.

ـ در مقابل طرح پرهزینه تقسیم استان که مورد مخالف شدید اکثریت مردم استان است به‌جای آن باید ادارات کل در جنوب استان مستقر شده و تقسیم اختیارات از مرکز به شهرستان‌ها صورت گیرد.

ـ هئیتی از کارشناسان سازمان محیط زیست و نمایندگان مردم و نهادهای مستقل محیط زیست تشکیل و مشکلات زیست‌محیطی طرح‌های توسعه سواحل مکران و صنایع آن مطابق استانداردهای جهانی بررسی و تعیین تکلیف شود.

ـ حقوق و استقلال مراکز و مدارس دینی اهل سنت رعایت شود و در امورات شرعی و فقهی آن‌ها دخالت صورت نگیرد.

ـ با تقویت حقوق شهروندی در استان سیستان و بلوچستان هم‌دلی قومی، مذهبی و زبانی تقویت شود.

ـ بهره‌گیری شایسته از ظرفیت‌های حقوقی کشور جهت برخورد قانونی با عوامل جمعه خونین زاهدان و تلاش اجتماعی و سیاسی جهت جلوگیری از تبدیل شدن آن به زخمی تاریخی در حافظه جمعی مردم بلوچ در جهت تقویت هویت ملی ایرانی و عدالت‌گرایی.

ـ جهت گسترش توسعه سیاسی و ارزش‌های مدرن در استان سیستان و بلوچستان به نیروهای دانشگاهی و روشنفکر بلوچ و سیستانی امکان فعالیت سیاسی رسمی در قالب‌ احزاب و تشکل‌های مدنی غیردولتی به‌صورت بهتری داده شود.

ـ روند اعطای شناسنامه به افراد بومی و ساکن در استان تسهیل و تسریع شود.

د – چالش‌های توسعه سواحل مکران و پیشنهاد راهکارها:

اما در خصوص طرح توسعه سواحل مکران که اینک به‌عنوان پایتخت دوم کشور مطرح است باید اذعان کرد بدون در نظر گرفتن مسائل ساکنین آن و اجرای برنامه‌های حمایتی ویژه، نه تنها توسعه آن مطلوب نخواهد بود، چه بسا برای بومیان مشکل‌ساز خواهد شد و گرایشات گریز از مرکز را گسترش دهد. زیرا در این طرح تاکنون، هیچ چارچوبی اجتماعی دقیقی جهت تقویت جامعه بومی برای امکان مشارکت یافتن در این روند توسعه تعریف نشده است. آن‌چه که تا به‌حال اتفاق افتاده از یک طرف، زمین‌های آبا و اجدادی مردم به شرکت‌های نامشخص به‌نام سرمایه‌گذاری واگذار شده است که این امر در ادامه، زمین زیر پای ساکنین تاریخی منطقه را خالی می‌کند. از طرفی، سکان‌دار این طرح عمدتا نهادهای نظامی هستند. در صورتی که ورود بلوچ‌های اهل سنت در نهادهای نظامی به‌کلی منتفی است همین امر به‌خودی خود بلوچ‌ها را از بخش بزرگی از توسعه دور نگه می‌دارد. علاوه بر آن در هیچ‌یک از نهادهای تصمیم‌گیر مرتبط با طرح مذکور، خود ساکنین حضور جدی در برنامه‌ریزی و نیز اجرا ندارند. بنابراین برای آن‌که این توسعه از جامعیت کافی برخوردار باشد و به تقویت ساکنین بیانجامد پیشنها می‌شود اقدامات ذیل را می‌بایست مد نظر قرار داد:

ـ با انجام گرفتن بازنگری در طرح توسعه سواحل مکران، برای چند سالی اولویت به جای صنایع بزرگ به طرح‌های توسعه اجتماع‌محور که ظرفیت ساختاری بیشتری برای مشارکت مردم بومی دارند داده شود.

ـ پیوستگی پروژه‌های توسعه سواحل مکران با ظرفیت‌های اقتصادی کشاورزی و نیز تجاری سیستان و بلوچستان دیده شود تا وضعیت کل استان بهبود یابد.

ـ مالکیت عرفی زمین‌های ساکنین سواحل مکران به رسمیت شناخته شود و به آن‌ها سند رسمی مالکیت واگذار شود.

ـ محدودیت و معذوریت ساکنین در حضور نهاد های نظامی، امنیتی و… منطقه برداشته شود.

ـ در سرمایه‌گذاری و دادن مجوز باید امتیازاتی خاص برای ساکنین در نظر گرفته شود.

ـ نهادهای آموزشی مطابق با طرح توسعه ایجاد و در جذب دانش‌آموزان و دانشجویان محلی تلاش کنند.

ـ در شهرها و شهرک‌های مسکونی واگذاری زمین به افراد کم‌بضاعت بومی با نازل‌ترین قیمت با بهره‌گیری از برنامه‌های مالی حمایتی انجام شود تا در آینده از حاشیه‌نشینی محتمل جلوگیری شود.

ـ در نهادهای حاکمیتی و اجرایی مرتبط با طرح توسعه سواحل مکران، در مسئولیت‌های مهم با اولویت از افراد تحصیل‌کرده و متخصص بومی، استفاده شود.

ـ در طرح‌ها و پروژه‌های گردشگری نگاهی ویژه به پتانسیل فرهنگی و موقعیت‌های بومی داشته باشند و از افراد خبره استفاده شود.

ـ به رشد و اعتلای فرهنگ بومی – بلوچی اهتمام جدی شود و در نهادهای پژوهشی ویژه توسعه سواحل مکران این امر با بودجه حاکمیتی ایجاد شود.

ـ اقتصاد بومی تقویت شود و برای توسعه و به‌روز کردن آن نهادهای حاکمیتی برنامه‌ریزی ویژه داشته باشند.

اسامی امضاکنندگان:

انس آرامش، جابر آرامش، عبدالحکیم آزمون، عبدالسلام آسکانی، عبدالله آسکانی، علیمراد آسکانی، صدیق ابرو فراخ، عبدالحمید اربابی، یونس اربابی، عبدالله اشرفیان، احمد افروز، عطا امرا، حامد امیری، حمد امیری، صادق امیری، محمداصغر امیری، محمد امیری، کریم‌بخش امیری، احسان اولیایی، جمشید اولیایی، علی‌اصغرایران‌نژاد، عبدالروف ایراندوست، عبدالقیوم ایراندوست، امیر الله ایرانژاد، سلام ایرانژاد، عبدالوهاب ایرانژاد، محمدذاکر بایستی زهی، خالد بارانزهی، جمال‌الدین بارکزائی، عابدحسین بارکزهی، حمید بارکزهی، ادریس بارکزهی، دادکریم باشنده، سیما باشنده، عبدالستار باشنده، فائزه باشنده، مریم باشنده، فرامرز باور، عبدالرزاق براز، عبدالقادر براهویی، یحیی براهویی، مهرداد برنایون، فریدون برهانزهی، فرامرز بزرگزاده، محمدحسین بزرگزاده، ملک بزرگزاده، ازیر بلوچ، رفیق بلوچ ، عبدالسلام بلوچ زاده، واحد بخش بلوچی، جمال ناصر بلیده، امان الله بلیده، انور بلیده، عبدالقادر بلیدئی، بهزاد بهادری، محمد داود بهادری، عبدالباسط بهرامی، حسین بهرمان، غلام رسول بهروزی، عبدالباسط پاکزاد، عبدالسلام پاکزاد، عبدالواسع پاکزاد، یونس پاکزاد، اکبر پاهنگ، حسین پاینده، عبدالقادر پربار، محمدیاسین پسکوهی، عبدالله پناه، محمد انور پناه، حبیب پیرنژاد، مجید ترانی، امان الله تمنده‌رو، عبدالجلیل جعفری، عبدالقادر جمالزهی، داداله جمالی، رحمن جمشیدزهی، عبدالرحمن جهاندیده، عبدالقادر جهانگیری، چاکر چاکرزهی، شریف حسین‌بر، عثمان حسین‌بر، جمشید حسین‌زهی، زبیر حسین‌زهی، محمدامیر حق شناس، حمید حمیدیان، خلیل خداپرست، مجید خسروی، سارا خوشخو، حبیب الله دادخدازهی، الله‌بخش دادکانی، جاسم دادور، محمد دانش پژوه، صمد دانشور، محمود دانشور، نبی‌بخش داودی، محمد طارق درازهی، یعقوب درزاده، اشرف دشتی، امیر دشتی، محمد رفیق دشتی، میرزا دشتی، عبدالوحید دشتی، علی بخش دشتیاری، گهرام دهانی، عبدالقادر دهقان، سیدبهنام دهواری، ابوالحسن دهانی، موسی دهانی، بهروز دهقان، عبدالمالک دهقانی، محمد علی دهقانی، محمدامین دهواری، محمد دهواری، محمد صدیق دهواری، عبدالعزیز دولتی‌بخشان، ابوبکر دولتی‌بخشان، صدیقه دولتی‌بخشان، عبدالله دیده‌ور، محمداسحاق راهب‌ریگی، حسن رحمتی، ذبیح الله رخشانی، اسحق رمشکی، پیرمحمد ریسی، عبدالله ریگی، مبین ریگی، مهدی ریگی، اسماعیل ریگی، عبدالکریم رئیسی، آزاد رئیسی، حامد رئیسی، رحیم رئیسی، علی اکبر رئیسی، محمد بخش رئیسی، مهرداد رئیسی، موسی رئیسی، محمد زارعی، شریف زردکوهی، محمد امین زرین، محمد شریف زومکزهی، محمد صالح زومکزهی، یونس زین‌الدینی، ابراهیم سابکزئی، غلامشاه سپاهی، نادر ستوده، محمود سربازی، رستم سردارزهی ، سعید سعیدی، حمید سنجرانی، مرتضی سنجرانی پور، امان الله شه‌بخش، عظیم شه‌بخش، حامد شه‌بیک‌زایی، عبدالوهاب شهلی‌بر، حمیرا شهلی‌بر، مسعود شهرکی، جهانگیر شیبانی، عبدالطیف شیخ‌زاده، عبدالعزیز شیخ زاده، توان الله شیرانی، مرتضی شیرانی، غلام محمد شیرزایی، محمدحسن شیهکی، مجیب‌الرحمن صالحی، ارشد صدیقی، عبدالصمد صفرزائی، ادهم صلاح زهی، عبدالوهاب صلاحزهی، حمید طوقی، حمید عظیما، عبدالسلام علمی، شریف فتوحی، حسن فروتن، ملک محمد فروتن، پیمان فروزش، نور بخش قادری، عبدالطیف کاروانی، محمود کاوه سرجو، قادر کتری، یاسر کرد، اسدالله کرد، ملک جمشید کرد، کریم‌بخش کردی، محمدرضا کردی، خلیل کریم‌زائی، حبیب کیازاده، رضا کیخا، امید گَوَری، هدایت‌الله محمدزایی، علی محمدلله زهی، محمد امین محمدی، محمد زمان محمودی، عبدالمجید مزارزهی، سامان مصفا، نعیم ملازهی، احمد ملازهی، احمد ملک زاده، اسحاق میربلوچ، نادر میربلوچ زهی، احسان میریان، عمران میریان، نور محمد نادری، بهروز ناروی، داود نارویی، عید محمد ناروئی، سمیر نصیری، عبدالقیوم نعمتی نیا، علیم یارمحمدی.

...........................................