همه شواهد و قرائن نشان می دهند که جمهوری اسلامی در سراشیب زوال و حتی فروپاشی افتاده است. با استفاده از کلمه \"فروپاشی\" نمی خواهم در باره چگونگی پایان کار این رژیم جهنمی پیشگوئی کنم ؛ پایان کار آن می تواند اشکال مختلف و حتی غافگیرکننده ای داشته باشد که پیشگوئی در بارۀ آنها کار غیب گویانی است که من در جرگه آنها نیستم. اما هم اکنون روشن است که زوال جمهوری اسلامی گریزناپذیر است و وجود منحوس آن مدت زیادی نمی تواند دوام بیاورد. در این نوشته (که در چند بخش منتشر خواهد شد) من سعی می کنم دلائل این ارزیابی ام را توضیح بدهم.
طبق آماری که ما در شورای هماهنگی به آن رسیدهایم، در فاصله ۱۴۰۱ تا پایان ۱۴۰۲، دست کم ۸۰ معلم از رتبهبندی محروم شدهاند. ۱۳ نفر از معلمان اخراج و یا بازخرید شدهاند. ۲۳ نفر منفصل از خدمت هستند. ۳۲ معلم دچار تقلیل گروه شدهاند. ۳۰ نفر بازنشستگی اجباری دریافت کردهاند. ۶۱ معلم دارای پرونده باز قضایی هستند. ۱۰ نفر با پابند الکترونیک از زندان آزاد شدهاند و تعدادی از اعضای ارشد کانونهای صنفی همچون رسول بداقی، عزیر قاسمزاده و محمود ملاکی هنوز در زندانند. نکته مهم اینکه همه این افراد از فعالان صنفی و اعضای تشکلهای صنفی معلمان هستند و در نتیجه فعالیت صنفی خود با محکومیتهای قضایی و اداری مواجه شدهاند.
ما در برهههای مختلفی این برخوردها را با شدت و ضعفهایی تجربه کردیم و مجددا به میدان بازگشتهایم. ، جنبش صنفی معلمان اکنون باید در مرحله بازسازی خود قرار بگیرد تا بتواند با گذر از دوران سرکوب، تجدید قوای بدنه، قدرتیابی تشکلهای صنفی و ایجاد یک روایت بزرگ به دوران اوج خود بازگردد.
درگیری میان دو رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی و اسرائیل که هر یک در قلمروی خود به سرکوب و کشتار دست میزند، همچون هر جنگ دیگری بیش و پیش از همه به ستمدیدگان و محرومان ضربههای اساسی خواهد زد و وظیفهی همهی آزادیخواهان مخالفت با جنگ و هر دو رژیم جنگطلب و تمام پشتیبانان آنها است. این واقعیت را نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی چند ساعت پیش از حمله به اسرائیل با تشدید دوبارهی جنگ گسترده علیه زنان تسلیمناپذیر ایران و دستگیری صدها تن با استفاده از شوک الکتریکی و ضربوجرح گستردهی مردم بهروشنی بهنمایش گذاشتند.