ز سه روز گذشته، بند زنان سیاسی زندان اوین، بدون مهلتی برای جمعآوری وسایل خود، به زندان قرچک منتقل شدند. آنیشا_اسداللهی در تماسی کوتاه ضمن اطلاع از سلامت خود و دیگر زندانیان، اعلام کرده است که همگی زنان بند در کنار هم هستند. همچنین ریحانه_انصاریفر، شرایط حاضر در قرچک را «بسیار فاجعهبار» توصیف کرده است.
افتادن بر خاک، در اتاقکی کوچک/قصه زنانی که در بندر شهید رجایی در یک کانکس ناایمن کار میکردند و در انفجار جان باختند
۱۲ ظهر ششم اردیبهشتماه، وقتی اول دود آمد و بعد صدا و بعد خبرهای انفجار همهجا را برداشت، گوشی همراه زنها برای همیشه خاموش شد؛ خانوادهها نه میتوانستند آنها را پیدا کنند و نه آقای امیری، نوذرنژاد، سمیعنژاد و... را که مردان همکار زنها در آن کانکس بودند.
آیا زنان در رابطه با حجاب اجباری توانستهاند به دستاوردی ملموس و قابل اتکاء دست یابند؟ بخش مهمی از انگیزهی ما برای نوشتن این متن ناشی از پاسخ دادن به همین پرسش است. پس از قیام ژینا و مبارزات دامنهدار زنان تا به امروز بار دیگر اضطرار این پرسش برای ما مطرح شده است که حجاب اجباری در میدان مبارزات اجتماعی زنان در ایران چه موقعیتی دارد؟ بدیهیست که منظور از این پرسش آن نیست که آیا حجاب اجباری موضوعی مبارزاتی است یا خیر؛ یا اینکه کنترل دولتی بر پوشش زنان در وضعیت امروز ایران اولویت مطالباتی زنان میتواند باشد یا خیر؛ پس شاید مراد ما از این پرسش این است که نسبت ما با مبارزه بر علیه حجاب اجباری چیست؟ یا حتی شاید قصد ما این باشد از زنانی که در این نبرد مشارکت دارند بپرسیم چطور این مسیر را پیمودهاند؟
حال ما دیگر به دومین سالگرد جنبش ژینا یعنی جنبشی زنانه که جنبش زنان سالها آرزوی آن را در سر میپروراند نزدیک میشویم. اعدامها با شدت بیشتر ادامه دارد. فشار بر خانوادههای دادخواه افزایش یافته است. فعالین به زندان میروند و با مغلوب شدن ظاهری مردم نیز امکان هر گونه نرمش و سازش از جانب حکومت بعید مینماید. در شرایط پیش رو جنبش زنان و شاید دیگر جنبشهای اجتماعی نیاز به بازنگری دارند. ما در جنبش زنان همواره متناسب با شرایط راهحل را برگزیدهایم و امروز نیز یکی از همان بزنگاههاست. بزنگاهی که با تصمیم درست میتواند سکوی پرتابی برای جنبش زنان باشد و در آینده راه رسیدن به مطالبات زنان را هموار کند.