- مریم اکبری منفرد؛ چهرهی درخشان مقاومت
- تو نمیدانی غریوِ یک عظمتوقتی که در شکنجهی یک شکست نمینالدچه کوهیست!
شاملو
مقاومت درخشان زنان در جهنم حکومت اسلامی زن ستیز چنان شکوهمند و ستودنیست که بی اغراق میتوان «گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد».* این حماسه آفرینی های غرورانگیز زنان در حکومت جهل و جنون و جنایت جمهوری اسلامی یی صورت می گیرد که شقاوت و بیرحمی اش حد و مرزی ندارد. تجاوز به زندانیان سیاسی دختر پیش از اعدام آنها در دهه شصت گرفته تا شلیک مستقیم تیر به چشم شیردلان قیام ژینا شمه ای از شقاوت تصورناپذیر این رژیم خونریز است.
اما با این وجود، زنان شجاع سرزمین بلازده ایران همواره مقاومتهای درخشانی حتی در شکنجه گاه ها و زندان های رژیم جهنمی از خود نشان دادهاند (و می دهند) که آوازه شان از پس ِ حصارهای بلند زندان نیز به گوش ما در بیرون میرسد. حماسه های شکوهمند و غرورآفرینی که در تاریخ مبارزات مردم ایران ثبت و ماندگار است.
در اینجا سخن از مریم اکبری منفرد است. شیرزنی که پایداری و مقاومت مستمرش در طول سالیان دراز حتی دیوارهای زندان را نیز شرمنده خود کرده است. زنی دادخواه که استقامت و شهامتش زبانزد همه ی زندانیان است. او دادخواه سه برادر(علیرضا، غلامرضا و عبدالرضا) و یک خواهرش (رقیه)*** است که در دهه خونین شصت اعدام شدند. در زمانی که خود مریم هنوز کودک بود که جغد شوم مرگ چنین در خانه شان سکنی گزیده بود. مریم تا به امروز ۱۳ سال و نیم از حکم ظالمانه ۱۵ سال زندانش را بدون یک روز مرخصی گذرانده است بیآنکه کوچکترین خللی در اراده ی تزلزل ناپذیرش بوجود آید. قاضی رذلی (صلواتی) که چنین حکم سنگینی را به مریم داده به صراحت گفته بود که « تو جور خواهر و برادرهایت را میکشی»! با این همه جور و ستم بی حد ستمگران، عظمت استقامت کوه وار مریم را تنها زمانی میتوان درک کرد که بدانیم هر روز زندان سالی است و گاه هرساعت یا حتی دقیقه اش به درازنای قرنی. خود مریم در دی ماه سال گذشته در آستانه ورود به چهاردهمین سال حبس ظالمانه اش در زندان جهنمی سمنان نوشته بود: «۱۳ سال که ثانیه به ثانیه برای گذراندنش نبردی نفسگیر بود، ۱۳ سال که شمردن روز به روزش (یعنی ۴هزار و ۷۴۵ روز) آدمی را خسته میکند چه برسد که بخواهد تک به تک ۴هزار و ۷۴۵ روز را در وسط یک جنگ نابرابر باشد!». به یاد داشته باشیم که مریم مادر سه دختر است که کوچکترین آنها وقتی او را در۱۰ دی ۱۳۸۸ بازداشت کردند چهار ساله بود و دو دختر دیگرش ۱۲ ساله. توصیف میزان رنج و تعب جدائی مادر از فرزندان دلبندش و محروم ماندن دردانه ها از مهر و عاطفه و آغوش گرم مادر در قالب کلمات امکان ناپذیر است. این قصه ی پرغصه و رنج خونبار را خود مریم چنین بیان کرده است: «اگر چه با بند بند وجودم دلم میخواست در کنار فرزندانم میبودم، کدام مادری نمیخواهد؟ اما پشیمان نیستم بلکه مصممتر برای ادامه مسیرم هستم. این را هر بار در هر جلسه بازجویی و بازپرسی رسمی و غیررسمی گفته و از تکرارش خرسندم! ۱۳ سال از فرزندانم دور ماندم اما ۱۳ سال جنایت را با چشمانم دیدم و عزمم راسختر شد. این سوی میلهها، در صحاری تاریک شکنجه و ظلم تا چشم کار میکند (حتی جایی که چشم کار نمیکند هم) رذالت است و وحشانیت! اینجا مستند خاموش ظلم و جور رفته بر زنانی است که دل را طاقت شنیدن یکی از آنها نیست، چه برسد که با صدها تن از این نمادهای شکنجه شده باید زیست و رنجشان را با پوست و گوشت حس کرد.» این زن مقاوم و استوار در بخش دیگری از رنجنامه اش نوشته است: «اگر از من بپرسید پس چطور در میان تاریکی شکنجه و طاقتفرسایی زمان دوام آوردم؟ میگویم شعله سرکش ایمان درون قلبم است که مرا سراپا نگه داشته است... با خبرهای هر اعتراض و هر قیام شرارههای این شعله سرکش ایمان قلبم جاری میشود در میان زنانی که چشم امید نجاتشان تنها شکستن این درهای آهنین است.»
در این نبرد نفسگیر و جنگ نابرابر که مریم با تمام وجود و به تبع آن تمام خانواده درگیر آن است باید یادی کنیم از مردی شریف و پاکدل، حسن جعفری همسر گرامی و ارجمند مریم، که در به اصطلاح پشت جبهه نقش ارزنده و ستودنی داشته است. او در تمام این سالهای طولانی ستون و تکیه گاه محکمی برای همسر در بند و دختران دلبندش بوده است. حسن جعفری را نیز میتوان نماد شرافت و صداقت دانست.
رژیم جهنمی جمهوری اسلامی که با همه ی شقاوت و بیرحمی اش نتوانسته در عزم راسخ مریم اکبری منفرد در امر دادخواهی خللی ایجاد کند با رذالت و دنائت زایدالوصفی دو پرونده جدید با شش اتهام نخ نما برای مریم تشکیل داده است. بی تردید جباران جبون و زبون که نتوانسته اند با حبس سنگین و ظالمانه و حتی محروم کردن مریم از حق درمان مؤثر و اعزام به مراکز درمانی با وجود ابتلا به بیماریهای مختلف در زندان، اراده این زن مبارز را درهم بشکنند، با این پرونده سازی های جدید هم نخواهند توانست او را به زانو درآورند. مریم همواره تأکید کرده است که «ما برای اینکه دیگر هیچ خانوادهای داغدار نشود به دادخواهی برخاسته ایم و به عدالت پای می فشاریم». واقعیت این است که اکنون زنان و مردانی بسیار برای امر سترگ دادخواهی سر برآورده اند. جنبش دادخواهی که عمدتا مادران داغ دار دادخواه پرچمدار آن هستند اکنون دیگر جنبش نیرومندی است. این جنبش در مصاف با رژیم غدار و خونریز بیش از پیش متحدتر و قویتر به پیش می رود. میان این دادخواهان نستوه و رژیم خونریز دریای خون فاصله است.
در مورد قصه ی زندگی مریم اکبری منفرد و استقامت و پایداری شورانگیزش، شایسته آن است که می باید کتابها نوشت و فیلم و سریال ساخت تا شاید بشود گوشهای از زندگی این زن نستوه و مقاوم را به تصویر کشید و بیان کرد. اما در اینجا برای به پایان بردن این مطلب کوتاه، جملاتی از خود مریم را به عاریه میگیرم که در حُسن ختام رنجنامه اش از زندان جهنمی سمنان - که همچنان محبوس آنجاست - نوشته است:
« صحبت از ۱۳ سال (حال بیش از ۱۳ سال) نبردی بی وقفه است اما کلام کوتاه این که
”من اینجا روزی آخر از سِتیغ کوه چون خورشید سرود فتح میخوانم” ****
فردا از آن ماست»!
....................
یاشار جاوید
شنبه ۱۷ تير ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ جولای ۲۰۲۳
….....................................
* حافظ
** احمد شاملو
*** علیرضا در سال ۶۰ اعدام شد، غلامرضا سال ۶۴ زیر شکنجه در زندان اوین به شهادت رسید، عبدالرضا در تابستان ۶۷ در گوهردشت اعدام شد و رقیه در تابستان ۶۷ در زندان اوین اعدام شد.
**** فریدون مشیری