طالبان در خواب هم رهایشان نمیکنند، گفتگو با زهرا رضایی در کابل
ژیلا بنییعقوب
زهرا رضایی، فعال حقوق زنان را نخستین بار چند سال پیش در مزار شریف دیدم، وقتیکه مسئول برنامه آموزش روزنامه نگاری برای دختران بلخ بود، دخترانی که از شهرهای مختلف بلخ در آن حضور داشتند و من هم چند روزی به آن دختران جوان روزنامه نگاری درس دادم. زهرا باانرژی، پرشور، باانضباط و درعینحال خیلی مهربان برنامههای آموزشی را هدایت میکرد. در بسیاری از دیدارهایم از نقاط مختلف مزار شریف باحوصله زیاد همراهیام میکرد و به سؤالاتم درباره مسائل شهر، مردم و بهویژه زنان جواب میداد.زهرا رضایی در رشته حقوق و علوم سیاسی دانشگاه بلخ تحصیلکرده است، مدتی در نهاد پژوهشی حقوق بشر افغانستان فعالیت داشت و با کمک همکارانش برنامه های آموزشی برای زنان فارغالتحصیل دانشگاهها برگزار میکردند تا توانایی ارتباط با بازار کار را پیدا کنند. مدتی نیز با موسسه انتخابات آزاد افغانستان کار کرد و در حال حاضر در موسسهای در کابل مشغول به کار است که برای مهاجران افغانستانی که از کشورهای اروپایی اخراج میشوند کمک میکند.
در مصاحبه ای که به تازگی با او انجام داده ام، از اوضاع دو شهر مزار شریف و کابل می گوید و کابوس ها و ترس های خودش و زنانی مثل خودش را از طالبان توصیف می کند، کابوسهایی که در خواب همدست ازسرشان برنمیدارد.
شما به تازگی از مزار شریف، به کابل آمده ای،اوضاع در آنجا چطور بود؟ وضع و شرایط زنان چگونه است؟ مردم از نزدیک شدن طالبان چه حس و حالی دارند؟ خبرهایی شنیدیم مبنی بر این که طالبان به پشت دروازه بلخ(به مرکزیت مزار شریف است).هرچند که بعد یا تکذیب شد یا گفتند طالبان به عقب رانده شده اند
من حدود سه هفته برای گذراندن تعطیلاتم در مزار شریف بودم. زمانی که وارد مزار شدم قبلش خبر آمده بود که طالبان به دروازه بلخ نزدیک شده اند.دروازه بلخ یک ساعتی با ماشین از مزار فاصله دارد. مردم وحشت زده این خبر را به هم میگفتند. به وضوح مشخص بود که زنان بیش از همه وحشت زده و ترسیدهاند. چند روز بعد من به همراه تعدادی از دوستانم با همان پوشش همیشگی(مانتو و شال) به مرکز شهر رفتیم. نگاههای مردم بسیار سنگین بود. تعداد زنان در خیابانها در مقایسه با قبل به شدت کم شده بود.
منظورت این است که هنوز طالبان نیامده، زنان دچار ترس و وحشت از حضور در جامعه و خیابان شدهاند؟
دقیقاً. تعداد کمی زن را میشد در خیابان دید. برخی با تعجب به ما نگاه میکردند و عدهای از مردان در این آشفته حالی جامعه، نوع نگاهشان به ما نفرت آمیز بود، نوعی که هر چه زودتر طالبان بیاید و ما را خانه نشین کند. کنایه هم میزدند.
یعنی برخی از مردم و مردان از خبر آمدن طالبان خوشحال هستند؟
بله تعدادی خوشحال بودند و حتی این را بر زبان می آوردند که« طالبان بیاید شما را خانه نشین میکند.»
متاسفانه فضا اطلا خوب نیست. معمولاً در این شرایط وضعیت مردم هزاره بدتر و سخت تر است و نگاهها بر آنها بیش از دیگران سنگینی میکند. از این بابت هزارهها خودشان را بیشتر در خطر میدانند.
با اتوبوسی که با خانواده ام از مزار به کابل میآمدیم بیشتر مسافرها هزاره بودند. معلوم بود که خطر بودن در مزار و نزدیک شدن طالبان، بیش از همه آنها را ترسانده و به فکر جای امن تری هستند. تلاش همه این است که برای فرار از خطر حداقل خود را به کابل برسانند. آنجا پایتخت است و مسائل امنیتی بیشتر لحاظ میشود و احتمال رسیدن طالبان کمتر است و یا این که فعلاً کمتر است.
من سالانه زیاد به مزار رفت و آمد دارم و هرگز چنین چیزی را شاهد نبودم که این همه هزاره خانوادگی به کابل مهاجرت کنند، با مادرم هم که صحبت میکردم او هم چنین حسی داشت و بسیار ناراحت بود. هزارهها خانوادگی دست به مهاجرات و رفتن از مزارشریف زدهاند. البته دیگران هم در میان مهاجران هستند ولی هزارهها بیشترند.
اکنون فعالیتهای مختلف زنان در مزار شریف از جمله در موسسهها و رسانههای مختلف در چه وضعی است؟
هنوز کامل تعطیل نشده. چون هنوز وضعیت آنقدر خطرناک نشده که کارفرماها موسسهها را تعطیل کنند. اما شایعاتی در این باره وجود دارد و احتمال آن میرود. آشفتگی که زیاد شود حتماً وظیفه و کار خود را ترک خواهند کرد. زنان خود را اولین قربانیان آمدن طالبان میدانند.
در خبرها مدام می خوانیم تعداد کسانی که مهاجرت کردهاند و یا در تلاش برای مهاجرتند خیلی زیاد است، به کابل و یا اگر استطاعت بیشتری دارند به خارج از کشور…درست است؟
بله این خیلی گسترده شده است. من خیلیها را میشناسم که خانوادگی دست به مهاجرت زده اند. برخیها هم دختران جوان خود را نزد فامیل و آشنایان خود در کابل فرستادهاند. شایعه شده که طالبان دختران ۱۵ سال به بالا را به نکاح خود در خواهند آورد. همین موضوع باعث نگرانی و وحشت بیش از گذشته شده است. البته برخی هم می گویند این شایعه است اما با توجه به سابقه ذهنی که از طالبان دارند خیلی ها باور می کنند. تعدادی از دوستان خانوادگی ما دخترها و پسرهای جوان خود را به ترکیه و ایران و ازبکستان و برخی به پاکستان فرستادهاند. اما بیشتر رو به سمت کابل دارند. البته فعلاً کنسولگرای های ایران، ترکیه ازبکستان در مزار تعطیل شده و فعالیت ندارند.
گاهی می شنویم که طالبان پایگاه مردمی و اجتماعی در افغانستان دارد.با این حرف موافقی؟ اگر درست است دلیل آن را چه می دانی؟ برخی دولت و عملکردش را مقصر این موضوع میدانند و بعضی هم رفتار و منش غربیها را، برخی هم فرهنگ و سنت های مردم افغانستان را…شما در این باره چطور فکر می کنی؟
من هم شنیدهام. در شهرستانها این موضوع پر رنگ تر است. البته شکایت از نیروهای امنیتی زیاد است و این که چرا اجازه میدهند به راحتی طالبان وارد شهرها و شهرستان ها شوند. ارتش خیلی در این مورد کوتاهی کرده. همه از این بابت نگرانند. شهرستانها هم نیروهای کافی و لازم ندارد که با آنها درگیر شوند. برخی از شهرستانها بدون درگیری و معامله والی و مقامات آن به طالبان تسلیم شدهاند. مردم بیشتر مناطق پشتون نشین و مناطق جنوبی با طالبان راحتتر هستند. اصلاً لبخند رضایت را میشود از مردم پشتون در مزار شریف دید که چه خوب! طالبان به زودی وارد میشوند. در زمان طالبان و حکومتشان موارد مربوط به دزدی و فساد کمتر بود. واقعیت این است که بخش مهمی از مردم افغانستان در باره زنان و پوشش آنها حساسیت ویژهای دارند و از این بابت با طالبان همراهی دارند. هم اکنون زنان مجبوری شروع به خرید برقع کردهاند. چارهای ندارند. طالبان تنها حجابی را که میپذیرد پوشش برقع است. در بعضی از شهرهایی که طالبان آنجا را اداره میکنند اطلاعیههایی به دیوار زدهاند که تنها حجاب مورد قبول برقع است و حتی حجابی که در آن زنان تماماً و سراپا سیاه پوش هستند و تنها دو چشم آنها دیده میشود، قابل قبول نیست.
البته در قانون طالب برای بیرون رفتن زنان تنها برقع پوشیدن کافی نیست و زن فقط می تواند با محرم مردخود از خانه بیرون برود. این وضعیت برای زنانی که محرم مرد ندارند بسیار سخت است و ناراحت کننده. خانوادههایی هستند که سرپرست مرد ندارند و مثلا مادر و چند دختر با هم زندگی میکنند. اینها بسیار دچار ترس و وحشت شدهاند.
کسانی در دنیا و از جمله ایران ادعا دارند که طالبان تغییر کرده و آن طالب سابق نیست. خودشان هم در مصاحبه هایی گفته اند که ما تغییر کرده ایم. آیا باور داری که تغییر کردهاند؟
ما دو گروه طالب داریم:طالبان میز مذاکره و طالبان میدان. طبیعی است آن که مذاکره میکند نمیگوید من زنان و حقوق آنها را به رسمیت نمیشناسم. طالبی که در رسانه می بینیم یک نرمش ظاهری از خود نشان میدهد. اما مهم آن است که در میدان عمل چه اتفاقی افتاده است و می افتد. آنها در عمل تغییر نکردهاند و همان رفتارهای سابق خود را دارند.
زهرا، از روزی بگو که شنیدی طالبان به دروازههای بلخ و نزدیک مزار شریف رسیده است؟
حتی دیدن تصاویر طالبان در دروازههای شهر حال مان را بد کرده بود، خطر مرگ بیخ گوش مردم بود.اقوامی که در مزار داشتیم خیلی ترسیده بودند. کوچهای که ما در آن زندگی میکردیم خلوت شده بود. خیلیها رفته بودند. قیمت زمین و خانه به شدت پائین آمده و کسی خریدار آن نیست. صاحبان عمارتهای مجلل خانههایشان را ترک و آنها را خالی رها کردهاند. کسی هم نیست که آنها را حتی به نصف قیمت بخرد.
شما چرا با خانواده به کابل آمدید؟ واقعاً کابل امن تر از مزار شریف است ؟ مگر احتمال تصرف آن توسط طالبان نیست؟
دلیل اول این که کابل مرکز است و آخرین نقطه ای است که سقوط خواهد کرد. حضور سفارتخانههای خارجی در کابل و به ویژه سفارت آمریکا هم یک دلیل دیگر است. زمانی که نیروهای آمریکایی بدون اعلام قبلی فرودگاه و پایگاه بگرام را ترک کردند خیلیها دچار وحشت شدند که آمریکا ما را در این جنگ و درگیری رها کرده است. اما سفارت آمریکا در کابل گفته که همچنان به کار خود ادامه میدهد.
چرا باز بودن سفارت آمریکا برای شما اینقدر مهم است؟
برای این که تمام این بازیها و سیاستها به دست آمریکا است و آنها در آن نقش دارند. بنابراین به خاطر آبروی آمریکا هم که شده کابل به خطر نمیافتد و تا آخرین دقایق کوشش میکند امنیت آن را حفظ کند. تنها دلیل و امیدواری ما که باعث شده به کابل پناه بیاوریم همین است.
کابل الان در چه وضعیتی است؟
کابل شهر شلوغی است. منطقه هزاره نشین آن جمعیتش بیش از کل جمعیت شهر مزار شریف است. خیلی تغییراتی را در شهر حس نمی کنم اما از برخوردهای مردم میتوان نگرانی آنها را حس کرد. روزی که ما به اداره گذرنامه رفته بودیم فکر میکردم که نصف جمعیت کابل برای گرفتن پاسپورت آمدهاند. با زنان که صحبت میکردم اکثراً میگفتند ما به خاطر اطمینان پاسپورت میگیریم تا اگر شرایط نامناسب شد خودمان را به یک جایی برسانیم. ظاهراً فعلاً خبری نیست ولی برای روز موعود خود را آماده میکنند.خبری که چند روز پیش منتشر شد که سفارت آمریکا به حدود دو هزار زن افغانستانی ویزا آمریکا میدهد نشانده اوج نگرانی و ترسی است که در میان مردم و به ویژه زنان دیده میشود. خیلیها به دنبال این هستند که سندی نشان دهند که بگویند جانشان در خطر است تا از این ویزا برخوردار شوند.
تو هم برای گرفتن این ویزا اقدام کردهای؟
نه متاسفانه. نمیتوانم مدارک آن را تهیه کنم.
به نظر میرسد که فعالان رسانه ای بیشتر میتوانند از این امکان استفاده کنند؟
احنمالا بله.
شما دوران طالبان را تجربه کرده اید؟
از خانواده ما هیچ کس آن دوران را تجربه نکرده است. مادرم در ایران ازدواج کرده بود و ما آنجا به دنیا آمده ایم و در زمان حامد کرزای به افغانستان برگشتیم.
با وجود عدم تجربه آن دوران این همه احساس ترس میکنی؟
بله.در ساختمانی که زندگی میکنیم سه خواهر هستند که دوره طالبان اینجا زندگی میکردند. خانواده آنها همه در مزار شریف هستند ولی میخواهند هر طور شده آنها را به کابل بیاورند. ترس و احساس نگرانی آنها را که میبینم من هم میترسم و دو چندان وحشت زده میشوم. آنقدر کابل شلوغ شده و از شهرهای مختلف به اینجا آمدهاند که چند هفته است نمیتوانیم خانهای برای کرایه پیدا کنیم. قیمتها به شدت بالا رفته و همه چیز گران شده است.
چه کسی را مقصر این وضع می دانی؟
عملاً وارد جنگ شدهایم.سران حکومت، حتی از دوره کرزای مقصران اصلی این وضعیت هستند. کرزای(رییس جمهوری پیشین افغانستان) طالبان را برادران خود خطاب کرد و در مصاحبهای هم گفت که طالبان همه از اهالی این خاک هستند. بنابراین نمیشود آنها را از خانههایشان رهانید. وقتی رئیس جمهور طالبان را میپذیرد ما چه کسی را میتوانیم مقصر بدانیم. البته کشورهای دیگر هم در این اتفاقات مقصر هستند. چین، پاکستان و ایران هم بی تقصیر نیسیتند. اما در وهله اول آمریکا و سران حکومت خودمان بیش از همه مقصر هستند.
این روزها به سقوط کابل هم فکر میکنی؟ اصلاً در آن شرایط چه خواهی کرد؟
شرایطی پیش آمده که نمیتوانی به این موضوع فکر نکنی. شبها خواب میبینم که طالبان شهر را گرفته است و از دیوارهای خانه ما بالا می روند.کابوس بازگشت طالبان در خواب هم ما را رها نمی کند.البته به نظر میرسد که دولت و طالبان به توافقی بر سر نحوه تقسیم قدرت برسند. اما برای روز مبادا به فکر گرفتن ویزای ایران و یا پاکستان هستیم. البته ویزای ایران سه ماهه است و چندان دردی را دوا نمیکند. ولی ویزای پاکستان یک ساله است و حتماً برای آن اقدام خواهم کرد. حتی اگر اتفاق خاصی نیفتد وضعیت من ایجاب میکند که مواظب خانوادهام باشم. مسئولیت خانواده با من است.
کانون زنان ایرانی