مشکلات آموزش و پرورش امروز
رسول بداقی / معلمان زندانی
بر کسی پوشیده نیست که هر صنف از جامعه از مشکلات صنف خود بیشتر آگاه است تا اصناف دیگر، بنا براین معلمان بیشتر از هر صنف دیگری از مشکلات آموزش و پرورش، دانش آموزان و آموزگاران آگاهی دارند.
معلمان ایران همواره دغدغهٔ تعلیم و تربیت کشور را به دوش داشتهاند. این دغدغه از سالهای پس از ۷۶ به طور گستردهتر و منسجمتر در قالب کانونهای صنفی معلمان خود را نشان داد. به طوریکه امروزه با وجود فشارهای گوناگون امنیتی، شغلی و جانی بالغ بر ۴۵ تشکل صنفی در شهرها و استانهای گوناگون کشور به طور آشکارا و قانونی فعالیت خود را به نام شورای هماهنگی، شورای مرکزی و دبیرخانهٔ شورای هماهنگی ادامه میدهند. این تشکلها چه در دوران خاتمی و چه در دوران احمدینژاد با سرکوبهای تند و تند تری روبه رو بودهاند که حکایت سرکوبها مثنوی هفتاد من کاغذ است. تهدید، تحقیر، ارعاب، آزار، سرکوب، چماق، بازداشت انفرادی و عمومی، زندانهای طولانی مدت، اخراج، انفصال از خدمت به طور گسترده در شهرها و حتی روستاهای دور افتاده و حتی اعدام از جمله رفتارهایی بوده است که تا کنون در حق این قشر تاثیرگذار، آگاه، فرهیخته و شریف روا داشته است.
اما پرسش این است که:
این ستمها و بیدادگریهایی که حکومت اسلامی به ناحق بر این انسانهای شریف روا داشته به چه خاطر بوده است؟
مگر معلمان ایران چه میخواهند؟
از دیدگاه نگارنده از آنجایی که معلمان یکی از مردمیترین گروههای اجتماعی هستند که خواستههایشان خواستهٔ مردم، آرزوهایشان آرزوی مردم و آرامش و آسایش آنان همانا به آرامش و آسایش مردم وابسته است لذا بزرگترین مشکل حاکمان، مردمی بودن و مورد اعتماد بودن معلمان است.
گستردگی جغرافیایی، آگاهی اجتماعی، اعتماد مردمی، همدردی و همزبانی آنان با مردم ارتباط نزدیک آنان با مردم و در دست داشتن بیشترین نیروی مردمی یعنی دانش آموزان از جمله تواناییهایی است که معلمان دراختیار دارند و همین مسائل حاکمان را نگران کرده است.
آنچه معلمان در طول دهههای گذشته از حاکمان خواستهاند همانا اعادهٔ حقوق مردم بوده است که گاهی این حقوق مردم با حقوق معلمان همراهی و پیوند داشته است.
سوای از وظیفهٔ انسانی که معلمان نسبت به فرد فرد دانش آموزان جامعهٔ خود دارند، معلمان با افزون بر یک میلیون تن جمعیت خود دست کم یک میلیون فرزند در سر کلاسهای درس دارند و اگر بخواهیم بستگانشان را به شمار آوریم رقم قابل ملاحظهای از جمعیت دانش آموزی کشور را به خود اختصاص میدهد.
آیا یک معلم میتواند با توجه به وظیفهٔ اجتماعی، انسانی و خانوادگی که نسبت به سرنوشت دانش آموزان وطن خود دارد بیتفاوت در گوشهٔ عافیت، آرام؛ بنشیند؟
باید پرسید آیا بخش مهمی از سرنوشت زندگی، خوشبختی یا بدبختی فرد و جامعه در پشت میز و در کلاس درس رقم نمیخورد؟
به طور خلاصه میتوان عمده مشکلات و مسائل پیش روی مسئولان دربارهٔ آموزش و پرورش کشور را به چند دسته زیر تقسیم کرد:
۱- جلب اعتماد معلمان
۲- تدوین کتب درسی مناسب و باکیفیت
۳- شیوهٔ معرفی و ارائهٔ مذهب به دانش آموزان
۴- مشکل دروس ورزش و هنر در مدارس
۵- اصل سیام قانون اساسی
۶- سیاست زدگی و علم گریزی در نظام تعلیم و تربیت کشور
جلب اعتماد معلمان:
یکی از مشکلات عمده ی حاکمان با معلمان سلب اعتماد است،کار معلمی کاری پرورشی، فرهنگی، کیفی، فکری، وجدانی و هنری ست از ویژگیهای این هنر و اندیشه، بلند مدت بودن و تا اندازهای اثر گذاری پنهان است.
شیوهٔ کارکرد معلمان و آموزگاران را نمیتوان در کوتاه مدت و بطور خاص و با معیارهای عددی و ظاهری و کمی ارزیابی کرد.
کار آمدی یا ناکارآمدی معلمان پس از ۱۲ تا ۲۰ سال در کل جامعه خود را نشان خواهد داد.
کار پرورشی و فرهنگی مانند ساختن آفتابه نیست که بازرس و ناظر بتواند به سرعت آنرا ارزیابی، عیب یابی و برطرف کند.
ارزش کار معلمی به ارزشی برمیگردد که جوامع برای نوع انسان و جامعه قائل هستند.
ناکارآمدی معلمان، کاری ناخودآگاه و گریز ناپذیر است که میتواند برخواسته از نارضایتی معلم باشد.
در بیشتر موارد، نارضایتی اجتماعی معلم بطور ناخودآگاه تبدیل به سیلابی از ناهنجاری شده و دانش آموز را با خود میبرد.
جامعهای که بخواهد شهروندان سالمی داشته باشد باید مادران و معلمان سالمی داشته باشد.
معلمان آخرین زنجیرهٔ اجرایی برنامههای آموزشی و پرورشی سیستم تعلیم و تربیت هستند که مستقیما باید مجری طرحهای سیستم باشند. همهٔ فعالیت کنندگان پشت پردهای که برای اجرای طرحهای آموزش و پرورش فعالیت میکنند اگر کارشان را صد در صد هم درست انجام دهند اما معلم به آن طرحها بیاعتنا باشد، همهٔ طرحها به هدر خواهد رفت. از اینرو باید میان معلم و حکومت اعتماد حاکم باشد، نه تنبیه و مجازات.
تدوین کتب درسی:
در فرایند آموزش و پرورش کتابها ی درسی یکی از ابزارهای انتقال تمدن، فرهنگ، تجربه، آداب، تکنولوژی و بسیاری از علوم بشری میباشد.
پرسش این است که چرا این کتابها سال به سال از حجم و محتوایشان کاسته میشود؟ و طول سال تحصیلی نیز از ۹ ماه در سال عملا به ۴ تا ۵ ماه کاهش مییابد؟
چرا مدرسه و علم و دانش قربانی انتخابات سیاسی کنکور و کمبود بودجه میشود از دید نگارنده دوره ۴ سالهٔ متوسطه در هر کدام از رشتهها ی تحصیلی از لحاظ محتوا فقط کار یک دورهٔ ۶ ماههٔ فشرده است که آموزش و پرورش سالانه با صرف صدها هزار میلیارد تومان و میلیونها نیروی انسانی آموزش دیده و در طول ۴ سال دورهٔ متوسطه آنرا آموزش میدهد که هم عمر جوانان را هدر داده و هم بودجهٔ کشور را نابود مینماید.
دانش آموزان در پایان دورهٔ ۴ ساله از کمترین دیدگاه ادبی، اجتماعی، علمی، فلسفی جامعهشناختی، عمومی و حتی فنی و حرفهای برخوردار نیستند.
شیوهٔ معرفی و ارائهٔ مذهب به دانش آموزان:
اگر یکی از کارکردهای دین را در جامعه تهذیب نفس، پاکی، پرهیزکاری و روشی برای جلوگیری افراد در انجام کارهای غیر اخلاقی وناهنجاری های اجتماعی بدانیم ، با توجه به اینکه سی وهفت سال است که در مدارس ایران علوم دینی در سطح گسترده و با حساسیت ویژهای تدریس میشود نه تنها بزهکاری، دروغگویی، کلاهبرداری و انواع رفتارهای خلاف اخلاق در جامعه کاهش نیافته بلکه دهها برابر نیز افزایش داشته است. اعدامها، زندانها و قطع عضو نیز نتوانسته است جلوی افزایش بزهکاریها را بگیرد. از این فراتر رفتارهای غیر اخلاقی در میان یقه سفیدها و کسانی که ظاهرا مورد اعتماد حکومت هستند و متعهدین به اصول مورد نظر حاکمان صدها برابر بیشتر از دیگراقشارجامعه است. از طرف دیگر نگاه به گذشته و بررسی عملکرد هر سازمان یا به اصطلاح مدیریتی، کنترل سازمان برای ارزیابی و بازخورد رفتارها برای کارآمدی سازمانها و نهادها یکی از شیوههای اصول مدیریت است از اینرو لازم است حاکمان به این نکته توجه کنند که آیا انسان موجودیست که در شرایطی که نیازهایش برطرف نشده برغم توصیه های دینی به دین و آموزههای اخلاقی باز دست به تخلف خواهد زد وبرای برطرف کردن نیازش دین را ازیاد خواهد برد یانه ؟ باتوجه به افزایش بی رویه ی بزهکاریها باید اشکال کار یا در آموزه های دینی و سنتهای گذشته باشد.
یا اینکه سیستم آموزش و پرورش و شیوهٔ آموزش دین دچار اشتباه شده است؟
از دید نگارنده از آنجایی که انسان موجودی تربیت پذیر است، می توان او را به هر شکل دلخواه پرورش وتغییر داد، به استثنای تغییر در نیازهای زیستی وی ، حتی گاهی نیازهای فیزیولوزیک کمک بزرگی به بهبودرفتار انسانها می کنند. گاه می توان به کمک نیازهای زیستی انسان را از حیطه ی انسانی بیرون برد. واورا تبدیل به موجودی شبیه رباط کرد.
در هر صورت دو راه در پیش روی سیستم تعلیم وتربیت هست ، یا باید نخست در پی برطرف کردن نیازهای افراد جامعه بود، سپس به آموزش دین پرداخت یا آنکه در شیوهٔ آموزش دین در مدارس تجدید نظر کرد.
مشکل دروس ورزش و هنر در مدارس:
همانطوری که همکاران ارجمند (معلمان شریف ) میدانند ورزش و هنر در مدارس تبدیل به ساعت بیگاری شده است. همه ی علمای تعلیم وتربیت به نقش ورزش و هنر در پالایش و سلامتی جسم و روح انسان آگاهی دارنداما با کمال تاسف سیاست کلان آموزش و پرورش این نیاز و ضرورت را تشخیص نمیدهد. به رغم تاکید بزرگان تعلیم وتربیت بر اهمیت ورزش و هنر این رشتهها در سیستم آموزش و پرورش ایران تعطیل شدهاند. تعطیلی ورزش و هنر در مدارس ابتدایی راهنمایی و دبیرستان یکی از بزرگترین جنایات حاکمان علیه کودکان نوجوانان و جوانان این مرز و بوم است.
اصل سی ام قانون اساسی:
غیر دولتی کردن تعلیم و تربیت یکی دیگر از ستمهایی ست که حاکمان در حق مردم روا میدارند. قانون اساسی میثاق مردم و حاکمان است. آنهایی که خود را پاسبان حقوق مردم و مجری قانون میدانند خود بزرگترین قانون شکنان هستند.
اصل سی قانون اساسی هرگونه خصوصی سازی آموزش و پرورش را ممنوع دانسته است اما میبینیم که مجلس جمهوری اسلامی قانونی برخلاف قانون تصویب میکند و این نشانه بزرگی بر ملی و مردمی نبودن مجلس است. همگان میدانند که بسیاری از دانش آموزان به خاطر نداشتن شهریه در مدارس خصوصی و حتی مدارس به اصطلاح دولتی، تحقیر میشوند ترک تحصیل میکنند یا عقدهای میشوند.
پرسش این است که چه کسی یا چه کسانی باید پاسخگوی انحرافاتی باشند که ریشه در این تحقیرها توهینها و عقدههای دوران کودکی نوجوانی و جوانی دارد. آیا کی بود کی بود من نبودم از طرف مدیران آموزش و پرورش و مدارس میتواند پاسخ آیندگان را بدهد؟
آیا آموزش و پرورش به استاندارد بودن میز، کلاس، تخته سیاه، نور، فضای ورزشی، آزمایشگاه، کتابخانه و سایر امور آموزشی و پرورشی در مدارس آزاد و غیر دولتی توجه میکند یا مردم را در این باره آگاه مینماید؟
سیاست زدگی و علم گریزی در نظام تعلیم و تربیت کشور:
سیاست زدگی آموزش و پرورش و سوء استفادهٔ مسئولان از دانش آموزان و معلمان برای اجرای برنامههای سیاسی، قبیلهای، موقت، حزبی، تشکیلاتی و محفلی از مشکلاتی است که حاکمان در طول سی و چند سال گذشته به عنوان روش و برنامهٔ آموزش و پرورش در این نهاد انسان ساز طراحی کرده و سیستم آموزش و پرورش کشور را منحرف و استعدادهای میلیونها جوان ایرانی را به نابودی کشاندهاند. کشاندن دانش آموزان به پای سخنرانیهای افراد، استفاده از معلمان به عنوان برگزار کنندگان انتخابات، تعطیلی مدارس بخاطر انتخابات، تامین کسری بودجهٔ حکومت از جیب خانوادهٔ دانش آموزان و کشاندن کودکان معصوم به خیابانها، انتخاب وزیران نالایق و گوش به فرمان برای آموزش و پرورش تنها بخشی از خیانت حاکمان به تعلیم و تربیت این آب و خاک است.
معلمان ایران چه بطور پراکنده و چه در قالب کانونهای صنفی مبارزات گستردهای را با این ظلم و بیعدالتی داشتهاند و البته خود و خانوادههایشان هزینههای سنگینی را به عشق ایران و ایرانیان پرداخت کردهاند و امنیت و آرامش خویش را فدای هموطنان خود کردهاند.