جنبش زنان
یادداشت هایی پیرامون مقاومت
علیه حجاب اجباری
اردشیر مهرداد
۱) جنبش علیه
حجاب اجباری بخشی از اعتراضات زنان است علیه نقض ازادی پوشش، علیه یونیفورمالیزه کردن آن، و علیه یکی از اشکارترین، خشونت بارترین
و تحقیر امیزترین اشکال آپارتاید و ستم جنسی در ایران.
۲) جنبش علیه حجاب اجباری مقاومتی است جمعی با طول عمری به
درازای عمر رژیم حاکم. تاریخچه تحولات این
جنبش بر دینامیسمی گواهی می دهد که قادر است
از محدوده مقاومت اعتراض و شورش علیه حجاب اجباری عبور کرده و به مقابله با
سیستمی ارتقاء یابد که بر پایه نابرابری و ستم جنسی و جنسیتی استوار است.
۳) مقاومت
زنان در برابر حجاب اجباری حلقه ای از زنجیر اعتراضات اجتماعی است که به شیوه
نافرمانی مدنی و عمدتا بصورت اقدام فردی ظاهر شده است. روشن است، هرگونه تغییر یا گشایشی در فضای موجود مستقیمآ
بر اشکال و شیوه های اقدام گروههای مختلف درون این کارزار موثر خواهد افتاد و سبب
خواهد شد صحنه سیاسی شاهد نمایش های متنوع و بدیع تری باشد.
۴) ماههای
گذشته مقاومت علیه حجاب اجباری شاهد یک تحول کیفی بوده است در شیوه اقدام. تجربه هایی که در این دوره به ثبت رسیده است بیانگر عبور
نافرمانی بوده است از شکل فردی به جمعی و از محیط های خصوصی به محیط های اجتماعی. جوان ها و نو جوان ها، در وجه غالب، رسمأ علیه خط
قرمزهای فرهنگی رژیم دست به شورش برداشته اند و نشان داده اند حتی حاضر نیستند در شکل نصف و نیمه ی گذشته نیز به اراده قدرت حاکم
تمکین کنند.
۵) انچه امروز
در متروها، اتوبوس ها، پارک ها، پاساژها، بازارها و سایر فضاهای عمومی رخ میدهد
بیان انتقال اعتراض زنان از یک «مقاومت» فردی است به یک «مبارزه» جمعی؛ از یک حرکت دفاعی به یک اقدامی تهاجمی؛ و از یک
جنبش اجتماعی به یک خیزش اعتراضی. این تحول با اتکاء به ساختاری افقی و وجود شبکه ی گسترده ای از هزاران هسته
و حلقه مستقل سبب شده است توان پایداری جنبش زنان در برابر ماشین سرکوب ارتقاء
یابد و افق پیشروی های بیشتری به روی آن گشوده شود.
۶) جوهر
مقاومت علیه حجاب اجباری فرهنگی است؛ البته با ابعادی اجتماعی و طبقاتی. اما از انجا که حجاب زنان به یکی از پایه های وجودی و پشتوانه های
ایدئولوژیک رژیم حاکم در ایران تبدیل شده، مقاومت در برابر
آن به صورت اعتراضی سیاسی عمل می کند و در تقابل مستقیم با رژیم حاکم ظاهر می شود.
۷) پایه
اجتماعی مقاومت در برابر حجاب اجباری بطور عمده در میان زنان لایه های میانی است. اما شرایط کار، که انعطاف در پوشش را به ضرورتی عینی
تبدیل می کند، بلقوه ظرفیت انرا دارا است زنان کارگر را نیز در این عرصه به
میدان آورد. تلاش برای مشارکت در تامین معیشت خانوار، که میلیون ها
زن و کودک را روانه بازار کار ساخته، حجاب اجباری را برای شمار روز افزونی از زنان
کارگر غیر قابل تحمل می سازد و ایستادگی در برابر ان را می تواند به یک ضرورت حیاتی برای آنان مبدل کرده و نهایتأ
محتوایی طبقاتی بخشد.
۸) جنبش علیه
حجاب اجباری در طول چهار دهه گذشته نه یک پدیده که یک پروسه بوده است و دستخوش تحولی مستمر. به یمن پایه های گسترده، تداوم بی وقفه، انعطاف پذیری
تاکتیکی، ساختار نا متمرکز و بالاخره
فداکاری ها و قهرمانی های بسیار و تحمل هزینه هایی سنگین این جنبش ماشین سرکوب را
زمین گیر ساخته، رژیم را به عقب نشینی
وادار و به تجدید نظر دائم در تعریف کد های ناظر بر پوشش مجاز زنان ناگزیر
ساخته است.
۹) تحولات
جاری در جنبش زنان شکل گیری فصل تازه ای در کشاکش های اجتماعی
و سیاسی کشور را نوید می دهد. مقابله با ارتجاع فرهنگی، که خیزش های زنان
بر آن دامن می زند، بر پویایی حرکت های جوانان
نیز افزوده است.
ملیون ها دختر و پسر جوان و نو جوان قدم به عرصه مبارزه
سیاسی گذاشته اند در کنار کارزارهای کارگر نیشکر و فولاد، دهقان شهرکرد و هویزه، و
معلم خراسانی و مازندرانی جبهه تازه ای گشوده اند. جوان و نو جوان در فرایندی که با بازنشسته ترک و کرد و
بلوچ، و کارگر تهیدست به حاشیه رانده شده شهرهای کوچک و بزرگ پیوند می خورند به
فضایی از تاثیر متقابل وارد می شوند که در همان حال که بر ظرفیت اقدام کارگران و
تهیدستان شهری و ملیت ها، اقوام و گروههای دیگر تحت ستم می افزایند خود نیز دستخوش
تحول شده و به مسیر رادیکالیزه شدن
کشانیده می شوند.