این که فرح پهلوی در مصاحبه با روزنامه ایتالیائی «لیبرو» گفته است: “ایران خواهان بازگشت پادشاهی است و من هم آماده بازگشت به ایران هستم” و نیز گفته است نوه اش “نور”، دختر رضا پهلوی ولیعهد ایران خواهد بود، خبری کهنه شده است، اما کهنگی خبر از فضاحت آن نمی کاهد. دغلکاران تاریخ همیشه کمداشت های خود را با دروغ پر کرده اند و همچون گوبلز بر آن بوده اند که دروغ هرچه بزرگتر، باوراش آسان تر. تردیدی ندارم که قشری خواهان بازگشت پادشاهی در ایران اند که گاهی در اینجا و آنجا و کاملاً در حاشیه، شعار “رضا شاه روح ات شاد” داده اند ولی بزرگنمائی آن در اندازه ایران، جز دروغ پردازی تبلیغاتی از جانب کسی نیست که نه خود را بلکه مردم را فریب می دهد. ملانصرالدین شنیده بود که موهای تن خر هرچه بیشتر، جوان تر و نیرومند تر و گران تر است. در بازار خر فروشان ادعا می کرد خر او بیش از همه خرهای بازار مو دارد. میگفت: باور ندارید؟ موهای همه خرها را بشمارید، مال مرا هم بشمارید! شما هم ادعای علیاحضرت شهبانو را باور ندارید؟ بروید در ایران و بشمارید!
در باره “آمادگی” شهبانو برای بازگشت به ایران، چند پرسش برای من هست: آیا تاریخ حرکت تعیین شده است؟ بلیت اش یکسره خواهد بود؟ به تنهائی خواهد رفت یا به همراهی پرویز ثابتی و ساواکی ها و فرشگردی های انتقامگیر از سرنگون کنندگان اعلیحضرت؟ در فرودگاه امام خمینی پیاده خواهند شد یا از کوره راه های پاکستان به کمک قاچاقچیان وارد خواهند شد؟ شهبانو در کجا اقامت خواهد کرد؟ کاخ نیاوران یا سعدآباد؟
آماده بازگشت است، یعنی چمدان ها را بسته است؟ آیا آن چهارصندوق جواهرات سلطنتی را هم آماده تحویل به قسمت بار کرده است؟ ۶۲ میلیون دلار (آن زمانی!) که شاه و شهبانو با خود خارج کردند چه؟ مستغلات و ویلاهای میلیاردی در سوئیس و اسپانیا و فرانسه و غیره چه؟ سرمایه گذاری های نجومی در خارج چه؟…
اصلا فرح پهلوی برای چه آماده بازگشت به ایران است؟ برمی گردد که چه بکند و چه بشود؟ زندگی در آمریکا برایش سخت است؟ دل اش برای مردم تنگ شده است؟ با چه عنوانی برمی گردد؟ شهبانو که دیگر نمی تواند باشد چون رضا پهلوی همسری دارد به نام یاسمین؛ او مقام ملکه مادر پادشاه را خواهد داشت؟
خیلی ها بجا نکته گرفته و پرسیده اند که مگر خود صاحب عزا نمی گوید که شکل سیاسی حکومت آینده را باید مردم بعد از سقوط جمهوری اسلامی از طریق رفراندم تعیین کنند؟ مگر خود صاحب عزا نگفته است که در ته دل طرفدار جمهوری و نه نظام موروثی است؟ پس چطور شده که مادر او منتظر سقوط رژیم و رفراندم و رای مردم نمانده، پادشاهی پسر اش را محرز و مسلم گرفته و حتا جنسیت ولیعهد او را نیز تعیین و اعلام می کند؟!
این نکته گیرها و منتقدین، باور کرده اند که گویا تناقضی بین گفته های مادر و پسر وجود دارد و از این دید دوگانه و اختلاف نظرمتعجب اند. اما به نظر من نه دید دوگانه ای در کار است و نه اختلاف نظری. من حقیقتِ دموکرات نمائی ریاکارانه و تظاهر شیادانه رضا پهلوی به جمهوری خواهی را در نوشته ای با عنوان «قاچاق سلطنت با اسب ترووای جمهوری» (*) فاش کرده ام. شاید عده ای گمان کنند که از ساده لوحی یا حواس پرتی است که مادر پیر، آرد بیخته پسراش را در آب می ریزد. اما ساده لوحی و حواس پرتی در کار نیست. می بینید که رضا پهلوی هیچ اقدامی برای اصلاح یا دست کم ماستمالی دسته گلی که مادر اش به آب داده است نکرده و مرز خود را با او یادآور نشده است. مادر و پسر همدل و همفکر اند، یکی لو می دهد، دیگری اما ” تقیه” می کند (فرح قبلاً گفته بود که: “پسر من نماز نمی خواند ولی مسلمان خوبی است”)! این دو پشت و روی یک سکه اند و سکه، همیشه به یک رو نمی افتد و تقیه نمی تواند ریا را تا ابد در پرده نگاهدارد. در سطور بعدی می گویم که ناسازی ظاهری سازهائی که پسر و مادر میزنند از چیست.
مسئله اصلی در مصاحبه یادشده، اعلام ولایت عهدی “نور”، نوه فرح و دختر رضا پهلوی است.
شهبانوی سابق و به خیال خوداش ملکه مادر آینده، اعلام می کند که وقتی نظام پادشاهی به ایران برگردد، دختر پسراش ولیعهد خواهد بود. این که بازگشت پادشاهی و شاه شدن پسراش به قیمت تناقض با مواضع اعلام شده خود رضا پهلوی فرض مسلم گرفته شده است به کنار، اعلام ولایتعهدی دختر رضا پهلوی از چه رو و با چه هدفی است؟
پرسش اول (و صد البته بی پاسخ) این است که ایا “انتخاب” دختر رضا پهلوی بعنوان ولیعهد، بخاطر پسر نداشتن او نیست؟! آیا اگر “نور” برادر دوقلوئی می داشت مثلاً به نام نورالرضا، (همچون شاهزاده اشرف که خواهر دوقلوی محمدرضا بود)، همان جایگاهی برای خواهر مقدّر نمی بود که برای اشرف مقدر بود؟! اگر علیرضا تنها برادر تنی محمد رضاشاه و ولیعهد قانونی وقت، در سانحه هوائی کشته نمی شد، اصلا نیازی به طلاق دادن ثریا می بود تا با یک و نیم میلیون دلار در جیب و حقوق مادام العمر ماهانه هفت هزار دلار از کیسه مردم ایران در اروپا عیاشی کند؟
علیاحضرت چنان ژست فمینیستی قلابی می گیرد که گوئی از میان پنج پسر و پنج نوه پسر، ترجیحاً دختر را انتخاب کرده است! او در مصاحبه با روزنامه ایتالیائی در توجیه چنین “انتخابی” گفته است که در قانون اساسی «ما» زن جایگاه والائی دارد. مغلطه! مگر قانون اساسی «شما» جایگاه والای ولایتعهدی را برای زن قبول داشته است که به آن استناد می کنی؟؟! مگر قانون اساسی «شما» همان قانونی نبود که به موجب آن شهناز پهلوی دختر محمدرضا شاه حق نداشت ولیعهد بشود و ثریای اسفندیاری محبوب شاه می بایست طلاق می گرفت و شما جایش را می گرفتید تا مگر فرزند پسری برای ولایتعهدی برای شاه شاهان دنیا بیاورید؟!! مگر طبق همان قانون اساسی «شما» علیرضای دوم، برادر کوچک رضا جانشین قانونی برادراش شناخته نمی شد؟ اگر علیرضا خودکشی نکرده بود، باز هم شما به استناد به «جایگاه والائی» که قانون اساسی «شما» برای زن قائل است، برخلاف همان قانون اساسی، عمل می کردید؟! نه، قطعاً نه. دختر را ولیعهد می کنید چون شازده پسری در خاندان تان نیست. “خانه نشینی بی بی از بی چادری است”!
اما هدف از اعلام ولایتعهدی دختر رضا پهلوی، آن هم امروز و با این شتاب، پیش از ان که تکلیف خود پادشاهی رضا پهلوی روشن شده باشد (فروختن پوست خرس شکار نشده!) چیست؟ اگر رضا پهلوی پادشاهی را به رفراندم و انتخاب مردم موکول و خود را متمایل به جمهوری معرفی می کند، این تاکتیک ریا و تقیه را در خدمت استراتژی جلب و جذب طیفی از جمهوریخواهان و مشروطه خواهان بکار می برد (تاکتیکی که تا حدودی جواب گرفته است)، اما اگر شهبانو ولایتعهدی دختر رضا را اعلام می کند، تاکتیک او نیز در خدمت جلب و جذب زنان ایران است. این دو تاکتیک ظاهراً ناهمخوان و متناقض، بخش هائی از یک پروژه سیاسی واحداند که ناشیانه اجرا می شوند. اگر علیاحضرت با این شتاب دختر بودن ولیعهد پسراش را اعلام می کند، بخاطر آن است که کار جلب و جذب زنان ایران را نمی شود مثل تعیین شکل سیاسی رژیم آینده به بعد از سرنگونی رژیم و به بعد از رفراندم موکول کرد. ناسازی و ناهمگوئی دو تاکتیک از اینجاست!
فرح پهلوی به خیال خود با این تاکتیک، ورق «آس» روی میز کوبیده و البته تحسین و تکریم آشکار و پنهان کسانی را هم از چنین تابوشکنی و جهش گویا “فمینیستی و دموکراتیک” برانگیخته است (امروزه دیگر ارزش همه چیز نه در اصالت خود بلکه در قیاس با سیاهی مطلق رژیم اسلامی سنجیده می شود و گرگ هم به چشم برخی میش می آید).
اما “چون نیک بنگری” موضوع، نه “جایگاه والای زن” در قانون اساسی سلطنت باختگان، بلکه در جایگاه استراتژیک و تعیین کننده زن در پیکار علیه جمهوری اسلامی است. هر نیروی اپوزیسیونی خود را ناگزیر می بیند حمایت زنان را نسبت به خود جلب کند، منتها “هرکسی بر طینت خود می تند”: «شورای ملی مقاومت»، مریم رجوی را رئیس جمهور ایران تعیین و ابلاغ می کند؛ علیاحضرت شهبانو هم نوه خود نور پهلوی را ولیعهد آینده ایران تعیین و اعلام می کند! و همه این ها با ژست و ادعای طرفداری از حقوق زن و برابری اش با مرد و اعتلای ارج و مقام زن! رجوی زن خوداش را رئیس جمهور می کند و منّت بر سر زنان ایران می گذارد؛ شهبانو فرح نوه خوداش را ولیعهد اعلام می کند و منّت بر سر زنان ایران می گذارد! “ارتقا مقام زن ایرانی”!! انسان فقط باید “هالو” باشد که چنین ترفندهای ریاکارانه و منفعت جوئی های شخصی را خدمت به منفعت عموم قلمداد و از آن قدردانی کند. فرح پهلوی در جنب و از جانب رضا پهلوی مهره ای از شطرنج سیاسی با رژیم خامنه ای را جلو می کشد: مهره زن! زن برای همه اپوزیسیون های ارتجاعی مهره بازی شطرنج است، وسیله است، همچنان که برای خمینی ی مخالف حق رای زنان، در مبارزه با شاه و صدام و چپ وسیله شد. آن ها نه تنها همچون خمینی که خوداش دولت تعیین می کرد، رئیس جمهور و ولیعهد تعیین می کنند، بلکه اساس نظام شان برخلاف رخت زنانه ای که بر تن اش می کنند، مردسالارانه و پدر سالارانه است. مشکلات زنان در ایران را نه ویترین عروسک های کریه لچک به سر امام زمان غایب مجاهدین و نه محتوای خشتک مدعی وراثت تاج و تخت حل می کند. مشکل مردم در ایران و از جمله زنان، تنها حاکمیت اسلامی هم نیست؛ مشکلات اساسی مردمان ایران شالوده های مشترک جمهوری اسلامی و رژیم پادشاهی و ولایت رجوی و جریانات ارتجاعی حول و حوش آن هاست.
علیاحضرت مادر بزرگ مهربان، بهتر است از صندوق های جواهراتی که با خود از ایران دزدیده اند، یک تاج کوچولو برای نوه اش درست کند و بگذارد با آن بازی کند و دلخوش باشد. مردم ایران نیازی به ولیعهد دختر یا پسر ندارند. آن ها به نظام موروثی، به نهادی صاحب امتیازات انحصاری و برفراز نهادهای دموکراتیک منتخب (و قابل عزل) خودشان نیازی ندارند. ورق «آس»ی که علیاحضرت روی میز زده است، آس مردم فریبی، توهین به زنان ایران و وسیله ساختن از آنان، و آس ارتجاعیت نظام موروثی در برابر دموکراسی خواهی مردمان ایران است. این جماعت که با کودتا و زندان و شکنجه و اعدام و خفقان حکومت کردند و تا توانستند چاپیدند و خوردند و به هنگام فرار تالان و غارت کردند و بردند، تمام هم و غم شان از بازگشت، برای “بازپس گرفتن” امتیازات و قدرت و صولت از دست رفته است و در این راه، تاریخ را تحریف می کنند، دروغ می گویند، ریا می کنند، فریبکاری می کنند و حتا از مسخره کردن مردم با وعدۀ تغییر رنگ سیسمونی ولیعهدشان ابائی ندارند. اما نسل ویدا موحدها نه فقط روسری تحمیلی جمهوری اسلامی، بلکه پدر سالاری، مرد سالاری، نظام های موروثی را هم بر سر چوب کرده اند و هر سواری با هر لباسی را بر زمین می کوبند.
شهاب برهان
۲۹ اوت ۲۰۲۲- ۷ شهریور ۱۴۰۱
قاچاق سلطنت با اسب ترووای جمهوری – شهاب برهان – اخبار روز – سایت سیاسی خبری چپ (akhbar-rooz.com) (*)