نظر بر خبر
موج گستردهی بازداشت روزنامهنگاران در روزهای اخیر
با اوجگیری جنبش اعتراضی مردم و گسترش آن در سراسر کشور، برابر اخباری که در رسانههای غیرحکومتی منتشر شده است شمار زیادی از روزنامهنگاران در روزهای اخیر بازداشت شدهاند. انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران در بیانیهای از احضار و بازداشت نیلوفر حامدی، روح الله نخعی، فاطمه رجبی، علیرضا خوشبخت ، مجتبی رحیمی ، ویدا ربانی ، الهه محمدی و الناز محمدی خبر داده است. در بیانیهی فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران افزون بر روزنامهنگاران فوق از از احمد حلبیساز، ایمان بهپسند، یلدا معیری، مسعود و خسرو کردپور، مرضیه طلایی و علی خطیبزاده نام برده شده است. فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران در بیانیه خود از مقامات ایران خواسته است «به دستگیری روزنامهنگاران پایان داده و دسترسی آزادانه به اینترنت را فراهم کنند.» آنتونی بلانگر، دبیر کل این فدراسیون در بارهی این بیانیه گفته است «ما از مقامات ایرانی می خواهیم که از پوشش اعتراضات ملی به عنوان بهانهای برای سرکوب رسانهها استفاده نکنند. هر شهروند در ایران حق دارد بداند چه خبر است.» از مژگان کاوسی روزنامهنگار که به تازگی بازداشت شده است نیز در خبری دیگر نام برده شده است. پیش از این، خبر بازداشت منصوره موسوی، پژوهشگر امور زنان و بازداشت و ضرب و شتم حسین رونقی وبلاگنویس منتشر شده بود. به نظر میرسد شمار روزنامهنگاران بازداشت شده بیش از اینهاست و بازداشتها همچنان ادامه دارد. افزون بر این باید به ایجاد اختلال در شبکهی اینترنت و حتی قطع اینترنت در بعضی از شهرهای کردستان اشاره کرد که همگی حکایت از آن دارد که جمهوری اسلامی عزم خود را جزم کرده است که مردم ایران و جهانیان را از آنچه در خیابانها میگذرد در بیخبری نگه دارد.
اگرچه در جمهوری اسلامی هیچ یک از رسانهها و هیچ روزنامه و روزنامهنویسی از آزادی بیانِ حقایق در محدودهی خط قرمزهای حاکمیت که دائماً در حال افزایش است، برخوردار نبودهاند و بسیاری یا همهی آنها برای رعایت آن خط قرمزها مجبور بودهاند برای ماندن و بقای خود و رسانهها و نشریاتشان از خیر رعایت اصول حرفهای خویش بگذرند، بودهاند و هستند روزنامهنگارانی که از هر فرصتی، ولو اندک و کمیاب، برای انجام رسالت حرفهای خود استفاده کردهاند. به عنوان نمونه میتوان از روزنامهنگاری که هم اکنون در زندان است یاد کرد که برای تهیهی گزارش میدانی از چند و چون بازداشت و علت بستری شدن، به اغما رفتن و مرگ مهسا امینی به هر دری زد تا حقیقت ماجرا را دریابد و به اطلاع مردم برساند. او حاصل مشاهدات خود را در روزنامهای که با مجوز ارشاد فعالیت میکند منتشر کرد و نتیجهاش برای او بازداشت و زندان بود.
درست است که دستگاه سانسور جمهوری اسلامی توانسته است بسیاری از حقایق را از دید مردم پنهان دارد، بسیاری از حقایق را وارونه جلوه دهد، از بلندگوهای صدا و سیمایش خروار خروار دروغ به خورد مردم بدهد، اما سرپوش گذاشتن بر حقیقت قتل مهسا (ژینا) امینی و وارونه جلوه دادن جنایتی چنین آشکار حکایت طبل و گلیم است و به قول شاعر: همی طبل کوبد به زیر گلیم.
صدای اعتراض به بازداشت روزنامهنگاران و درخواست آزادی فوری و بی قید و شرط آنها در روزهای اخیر از سوی برخی نهادهای صنفی روزنامهنگاران، از جمله فدراسیون بینالمللی روزنامهنگاران شنیده شده است. اما این صدا هنوز چندان قوی نیست و انتظار میرود که در روزهای آتی شمار بیشتری از روزنامهنگاران و تشکلهای صنفی آنها و روزنامهها و رسانههایی که همکاران آنها بازداشت شدهاند به این اعتراض بپیوندند و آزادی همکاران خود را درخواست کنند.