یاد
دوم آذر ۱۳۶۴ غلامحسین ساعدی، داستاننویس، نمایشنامهنویس و عضو هیئت مؤسس کانون نویسندگان ایران، در پاریس درگذشت و ۸ آذرماه در گورستان پرلاشز به خاک سپرده شد. ساعدی در زمان شاه زندانی و شکنجه شد، در سالهای پس از انقلاب بهمن به تبعیدی ناگزیر و خودخواسته تن داد و هرگز با غربت اُخت نشد.
ساعدی از سال ۱۳۳۲ در یک دورهی سیساله بيش از ۶۰ داستان كوتاه، ۷ رمان و دهها نمایشنامه نوشت و در آنها به تبعیضها، خفقان، نابرابری و رنجهای ستمدیدگان روستاها و حاشیهنشینان شهرها پرداخت.
او در طول عمر پربار خود بیوقفه در راه تحقق آزادی بیان کوشید و در برابر سرکوب و سانسور حکومتها ایستاد.
ساعدی یکی از سخنرانان برنامهی «شبهای نویسندگان و شاعران ایران» بود که مهرماه ۱۳۵۶ به مدت ده شب در انستیتو گوته برگزار شد. در بخشی از متن سخنرانی او آمده است:
«شبههنرمند آماده و حاضر به یراق است که سفارش بگیرد. خلاقیت که ندارد، ولی راه و رسم از این رو به آن رو کردن را که بلد است. تقلب که حرفهی اوست، اگر یک گالری بخواهد چند روزی دیوارهایش را پر کند، شبههنرمند برقآسا نمایشگاهی ترتیب میدهد، اگر یک ناشر دولتی بودجهی اضافی داشته باشد برقآسا چند کتاب دلخواه تالیف میکند، مساله این است که عرصه هیچوقت برای شبههنرمند تنگ نیست، هیچوقت، بله، مسالهی مهم اینکه شبههنرمند با سانسور مخالف نیست، وجودش را حس نمیکند، این دو تا برادران توأمان همدیگرند، اصلا شبههنرمند زائیدهی سانسور است، از عواید سانسور است، از عوارض سانسور است. سانسور هنرمند واقعی را میکوبد و بذر هنرمند کاذب را همهجا پخش میکند.»