عفو ملوکانه یا استیصال دستگاه قضایی
لیلا حسین زاده
همین ابتدای بحث، طرح چند مثال از تجربهی عینیم از وضعیت زندان ج.ا بر اثر قیام روشنگر خواهد بود:
۱. در بند زنان عادلآباد، جا برای جادادن معترضین نبود؛ دو اتاق قرنطینه را به آنان اختصاص دادند،
در یک اتاق با ظرفیت ۳۳نفر (با تختهای ۳طبقه بهمچسبیده) برای دورهای بیش از ۶۰ معترض را جا دادند، به مشکل تهویه خوردند، مجبور به نصب کابین تلفن شدند، در مدیریت زمان هواخوری به مشکل خوردند. شروع به ساختن یک اتاق جدید کردند، خواستند بند موسوم به بند قرآن مردان را تخلیه کنند. ابزارآلات آوردند و شروع به تخریب دیوار بین بند زنان و بند قرآن کردند تا فضای آن بند به بند زنان اضافه شود و بتوانند معترضان را جا دهند، استحکام دیوار! موجب کندی روند تخریب بود و عملا شانس آوردند که اعتراضات برای مدتی هم شده فروکش کرد؛ بهسرعت شروع به مدیریت جمعیت بازداشتیها کردند، احکام کیلویی، مثلا ۵ سال برای گلدادن به مامور یا یک استوری، میدادند؛ بعد با ژست بخشش، پابند میدادند و بابت هر پابند، پول هم میگرفتند که مبادا روند غارت متوقف شود! پابند هم کم آوردند و برای مدتی نبود!:)
زندانیان عادی را هم سهلگیرانهتر آزاد کردند. این تازه وضع شهریست که درگیری شدید(نسبت به برخی شهرها) و مستمر در قیام ژینا نداشت.
۲. یک عضو خانواده یکی از زندانیان عادی در دهدشت بازداشت شده بود و به پدرش گفته بودند برایش غذا از خانه بیاور! در تامین غذای بازداشتشدگان به مشکل خوردند.
۳. در همان روزها برخی از همجرمهای همبندیهایم در زندان داراب (شهرستان استان فارس) به آنها خبر دادند که بخشی از زندان داراب آتش زده شده، اتفاقی که همانموقع پرسوجو کردم و در اخبار انعکاسی نداشت.
۴. به این مثالها اضافه کنید تعداد بسیار زیاد کودکان و نوجوانانی را که حکومت طی این قیام روانه زندان کرد یا برایشان پرونده ساخت، مساله "انسانیت" که برایشان مطرح نیست، قضایی کردن زندگی این تعداد کودک و نوجوان، بحران مدیریتی وسیع ایجاد میکند. به دختر ۱۶ ساله ۸ اتهام شامل محاربه و فساد فیالارض دادهاند. تعداد زیادی دختران زیر ۱۸سال در عادلآباد بودند که سیر قضایی و بازجویی و زندان در قبال آنها، آسیبی که می خوردند و واکنششان، اگر از دید ما فاجعهای انسانیست از دید عاملان قضایی سورئال است. می گفتند بازجو در بازداشتگاه اطلاعات فریاد میزده که اینجا مهدکودک است
حکومت با همه هزینههایش برای سرکوب، زیرساخت لازم برای مدیریت موفق بازداشتشدگان اعتراضات تودهای در این سطح وسیع و مداوم را ندارد. حضور انبوه جمعیت کنار هم در زندانها با مطالباتی اولیه از زندان که انباشتهتر میشود، در طولانیمدت،حامل خطر امنیتی برای حکومت درون/بیرون زندان است!
بعلاوه حکومت، از فروردین ۱۴۰۱، در تقلا برای کنترل وضعیت اقدام به بازداشت، اجرای حکم و بازگرداندن به زندان حداکثری فعالان سیاسی کرده بود، یک سوی این ماجرا تحمیل خفقان به فضای بیرون زندان هاست، اما حکومت بهخوبی میداند که ماجرا یکسوی دیگر هم دارد، و آن سیاسیتر شدن و فعالتر شدن محیط زندانها بهصورتی جمعیتر است، حتی اگر این پتانسیل بهمرور به سمت بالفعل شدن برود، نفس این بالقوگی مرز دیوار زندان را کمرنگتر میکند، چنانچه همین الان شاهد پیامهای جمعی و اقدامات سیاسی و ابراز همبستگیها بین زندانهای مختلف هستیم.
اقدام به چنین عفو عمومیای با بخشنامهای این چنین صریح بیش از هرچیز تقلا برای مدیریت اقتصادی_سیاسی دستگاه قضا است که نمیتواند بحرانش را در امر سرکوب حداکثری انکار کند، آنهم در شرایطی که انسجام و توان برای حذف و کشتن، منطقا باید به مرور کمتر شود.
در زمانی که حتی خبر اعدام، خشم جامعه را در سطح واکنشهای جمعی بینظیر (مانند تجمع خیابانی و تجمع جلوی زندان) بالاتر می برد، بجای آنکه خفقان را فراگیر کند، یعنی مکانیزمهای سرکوب حداکثری مستقیم هر روز بیشتر به بحران می خورند. حفظ همبستگی جمعی و تخطیهای بیشتر جمعی این بحران را بیشتر هم میکند، اگر بشود اگر طبق سنت قضایی_امنیتی، خودشان از این بخشنامه عدول نکنند و مانع آزادی برخی بشوند، طبق این بخشنامه، علاوه بر برخی معترضین قیام ژینا، با قید تعهد و ندامت و از این دست چیزهای احمقانه، جمعی از زندانیان سیاسی بازداشتی قبل از قیام، بی قید و شرط آزاد میشوند. مشتاقانه آزادی رفقایمان را انتظار میکشیم و حرمت آزادی را پاس میداریم.
درود بر تکتک مبارزان «زن_زندگی_آزادی» و بهامید پیشروی انقلابی هر روز بیشتر ستمدیدگان متحد.
ژن_ژیان_ئازادی
از توئیت های نویسنده
۱۵/پایان
..........................................................
عفو رهبری برای رهایی از بحران بی پایان زندان ها
پسر رنگین کمان
بعد از توییت لیلا جرقه ای در ذهن منم زده شد که بخام از شرایط معمول زندان براتون بگم.
من در مجموع دو بار زندان رفتم که به خاطر شعارنویسی و آبان۹۸ بود.
وارد زندان که شدم تا چند ساعت بین اتاقهای بند بحث بود که ظرفیتمون پر هست و نمیشه ورودی جدید گرفت، به هر شکل یه اتاق که همون روز، آزادی داشت منو جای داد.
تو یک اتاق ۳در،۴یا۵؛ ۶ تا تخت سه نفره بود که همگی پر بودن, دو تخت هم البته تعلق به مسئول اتاق داشت که وسایلشو میذاشت یا وسایل اتاق.
اما بحران واقعی رو موقع خاموشی و شب دیدم، کف اتاقها پر شد و کف راهرو،به یک معنای واقعی میشد گفت هر اتاق که ظرفیت ۱۵ نفر براش تعریف شده بود تا ۲۵ نفر رو آمار داشت، یعنی اگه شب میخاستی بری دستشویی باید مراقب بودی هر قدمت دست، سر یا پای انسانی رو لگد نکنی و صدها نفر فقط در راهروها میخوابیدن.
کیفیت غذا، نبود آب گرم و سرد، تهویه، بهداشت، دعواهای شخصی یک حالت انفجاری به زندان داده بود که با تلنگری می تونست منفجر بشه.
اکثریت زندانیا رو معتادین و کارتون خوابهایی بودند که برای سقفی بالای سر و غذایی مختصر، زندانی بودن و انتخاب کرده بودند و فردای آزادی با جرمی دیگر برمیگشتن.
حال تصور کنید به این بمبای در حال انفجار، یکهو، صد، پانصد، هزار نفر جدید که در مواقع اعتراض ها دستگیر میشن، وارد بشوند.
با خودشون روحیه اعتراضی، نوید انقلاب و تغییر رژیم و بازشدن زندان ها رو میبرن داخل، بالطبع روابط فامیلی و هم محلی هم با زندانیان داخل دارند و آنها از شکنجه و سرکوب زندانیان جدید به خشم میان.
اما این فقط متعلق به داخل زندان هست بخشی دیگه از ماجرا در بیرون زندان و در دادگاهها جریان دارد.
حجم بزرگپرونده های قضایی، سیستم فرسوده و بروکراسی طولانی و کارمندان بی انگیزه، همراه با فساد گسترده سیستم باعث یک ابربحران در سیستم قضایی ایران شده که گویا راه حلی هم براش نیست.
به چشم خودم بارها دیدم که پرونده خودم رو وقتی میخاستم به کارمندان بگم ببره پیش قاضی، چند ساعت بین پرونده ها دنبالش میگشت و میگفت ندیدمش یا مثلا روی میز قاضی، ده بیست پرونده مثل توده های بزرگ کاغذ روی هم بود یا حتی وقتی جریمه مالی رو میخاستم بدم، پرونده روی میز کارمند مربوطه ساعتها روی میز بود و چندباری به سرم زد در تایم نماز و نهار، پروندمو از روی میز کارمندا کش برم و با خودم ببرمش بیرون بسوزونمش، متاسفانه دوربین های مداربسته در اتاق ها بود.
چقدر شاهد دعوای مردم و ارباب رجوع ها با کارمندان دادگاه بودم، کارمندانی که مشت مشت قرصهای اعصاب میخوردند و گیج از وظیفه محوله و منتظر صدای اذان که بپیچن به بازی به این شرایط بحرانی، کرونا و مرگ گسترده زندانیهای معتاد و بیمار یا ضعیف رو هم اضافه کنید. فشار تحریمی و کمبود بودجه زندانها هم مزید علت شده. فشار خانواده ها به قاضیها، گریه های مادران و التماس پدر و برادرا به کارمندان، فشار روحی و روانی و انسانی به سیستم قضایی وارد میکند، تحصن و بست نشینی مادران، خواهران و خانواده دستکیرشدگان دم در اتاق قاضی یا شعبه های دادگاه، خودش یک تهدید امنیتی رو به سیستم قضایی تحمیل میکنه و اگر ورود گوشی به دادگاهها آزاد بود چه صحنه ها و اعتراض های جسورانه و بزرگی، ثبت میشد.
خلاصه اینکه زندانها و دستگاه قضایی، تحمل هزاران زندانی و پرونده جدید رو ندارد و رژیم علی رغم میلش مجبور به دسته بندی و آزادی اکثر بازداشتیان و زندانیان شده.
وظیفه ماست که صدای زندانیان جنبش «#زن_زندگی_آزادی» شویم و خواهان آزادی و شمول عفو به تمامی زندانیان بی هیچ قید و شرطی شویم.
زندانیان اجتماعی نیز نباید فراموش شوند، طبق آخرین پژوهش های انجام شده، ۸۵ درصد زندانیان ایران متعلق به اقشار فقیر و دهک های پایین اقتصادی هستند، کسانی که فرصت تحصیل، آموزش فنی و شغل مناسبی نداشته اند و درگیر بحرانهای اجتماعی بوده اند.
راه حل بحران زندانها و سیستم قضایی، تغییرات بنیادین اقتصادی_اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و سرنگونی رژیم است. این رشتو رو تقدیم میکنم به همه مبارزین راه آزادی و برابری، زندانیان و بازداشت شدگان سیاسی و کشته شدگان جنبش سرنگونی نظام ج.ا .
با تشکر از @leilahoseinzade که جرقه فکری این مطلب رو منتقل کرد.
با آرزوی آزادی تمامی زندانیان سیاسی و احتماعی.
پسر رنگین کمان
از توئیت های نویسنده
پایان.