ایرانیان نمیخواهند که اسرائیل، ایالات متحده یا هر قدرت خارجی دیگری برای «آزاد کردنشان» بیایند. آنها این نمایش را در افغانستان، عراق و لیبی تماشا کردهاند و میدانند پایانش چگونه است. چگونه میتوانند به نیروی «آزادیبخشی» اعتماد کنند که دادگاه بینالمللی کیفری فرماندهاش را به جنایات جنگی متهم کرده است؟ مردم شهر من اکنون از نزدیک شاهد بودهاند که این نوع «آزادیبخشی» واقعاً چه به ارمغان میآورد: ازدسترفتن جانها، آسیبهای روانی، آوارگی، و نابودی زیرساختهای اقتصادیِ آنها. بهراستی هیچ ملتی را نمیتوان از طریق جنگ یک جنایتکار جنگی آزاد کرد. ایرانیان آزادی خود را خودشان رقم خواهند زد.
شاید مهمترین درس که باید بر آن تأکید کرد همانی است که از همان نخستین مبارزات آزادیخواهانهی ایرانیان در مقطع انقلاب مشروطه آموختیم. هیچ مبارزهی دموکراتیک و آزادیخواهانهی پایداری در ایران نمیتواند ضدامپریالیستی نباشد. هیچ مبارزهای برای عدالت و آزادی نمیتواند نظام سلطهی ویرانگری را که در تمامی یک سدهی اخیر سدّ راه پیشرفتهای دموکراتیک و عدالتجویانه در نظامهای پیرامونی جهان بوده است نادیده بینگارد و بر طبل دفاع از مثلاً آزادی و حقوق بشر بکوبد. امپریالیسم و صهیونیسم حتی متحد تاکتیکی هیچ نیروی ترقیخواهی در خاورمیانه نمیتوانند باشند و هر نیرویی که به چنین دامی بیفتد در نهایت یا بدل به کارگزار امپریالیستها خواهد شد و یا گوشت قربانی دولتهای امپریالیستی و خردهامپریالیستی و استبدادی میشود.
سکوت جهان در برابر این تجاوز، به بهانهی ماجراجویی و ستمپیشگی حاکمیت ایران، تنها ابعاد فاجعه را عظیمتر خواهد کرد. کانون نویسندگان ایران تجاوز آشکار اسرائیل به خاک ایران را محکوم میکند و از نویسندگان آزادیخواه، روشنفکران و نهادهای همسو در ایران و جهان میخواهد که در نقش راستین و آگاهیبخش خود ظاهر شوند و دوقطبی حاکم بر رسانهها را به نفع شنیده شدن صدای مستقل مردم و تقویت جنبشهای آزادیخواهانهی آنان بشکنند.
آیا آغاز مذاکرات علنی مجدد ایران و آمریکا حکایت از ورود جمهوری اسلامی به دورهای جدید از مناسبات داخلی و خارجی دارد؟ آیا در صورت توافق جامع یا غیرجامع، انتظار توقف روند فرسایشی و توسعه گریز کنونی کشور واقع بینانه است؟ در صورت توافق و سرازیر شدن احتمالی دلار بیشتر حاصل از این توافق به اقتصاد، آیا جمهوری اسلامی می تواند از تله بحرانهای کنونی خارج شود؟ آیا وقتی نظام ناچار به موافقت برای مذاکره با ترامپ (قاتل قاسم سلیمانی) و نمایندگانش می شود، می توان انتظار داشت که حاضر به گفتگو با منتقدان و مخالفان جدی داخل کشور شود و اپوزیسیون داخل را به رسمیت بشناسد؟ و بلاخره چه نسبتی بین اصلاح رویکرد سیاست خارجی و بهبود روابط ایران و غرب و گذار دموکراتیک وجود دارد؟ پاسخ روشن به همه این سوالات اگر هم ممکن باشد، در این یاداشت نمی توان به همه آنها پرداخت، از این رو در تلاش برای پاسخ به سوالات بالا، برخی ابعاد مهم وضعیت کنونی و چشم انداز پس از مذاکرات بررسی می شود.