در مسیر این تحول هرگاه تشکلهای محلی و سراسری بتوانند حول مکانیسمی واحد کریستالیزه شوند، ظرفیت آنرا مییابند که بهصورت ساختارِ هدایتی مستقل، دموکراتیک و معطوف به پایین عمل کنند. ساختاری که کارگران در کنار معلمان و زنان، و بازنشستگان و نیز دانشجویان، نویسندگان و هنرمندان و روشنفکران بتوانند در رهبری جنبش انقلابی نقشی مشترک بیابند. آنچه در برابر چنین نیازی چشماندازی روشن قرار میدهد وجود شمار زیادی از رهبران و پیشروان عملی است که در طول چند سال گذشته ساخته شدهاند. افرادی که بهعنوان زیرساخت و پایهی منابع بودهاند در تداوم خیزشهای سیاسی و انقلابی سالهای گذشته و امروز بخش مهمی از منابع رهبری و بسیج جاری محسوب میشوند.
تاریخ معاصر ایران ، خشونت های متعددی رااز طرف قدرت های سیاسی حاکم تجربه کرده است ولی تاریخ حکومت اسلامی در این مورد می توان گفت بی مثال است. از پاره ای لحاظ ، خشونت حکومت اسلامی خشن تر از نازی ها برای شرایط زندگی ایران بوده است . کمتر گوشه ای از حیات اجتماعی است که از خشونت حکومت اسلامی مصون مانده باشد. در هر کوچه و خیابانی و در هر حوزه ی از زندگی ، خشونت اسلامی سایه گسترده است ، حتی خانه ، یعنی آخرین تنفس گاه امن انسانی در این حکومت نیست.باید از خود سوال کنیم چرا؟
هدایت سلطانزاده
از علل شکلگیری اعتصابهای دانشجویی، مختصات آنها و وضعیت کنونی این اعتصابات، از نقش بیانیهها در زنده نگاه داشتن جو اعتراضات دانشجویی، از نقش موثر مبارزه برای مختلط شدن سلفها در پیشروی مبارزات، از کارکرد و ظرفیت شوراهای صنفی در این مقطع از مبارزه و سرانجام از مسیرها و امکانهایی که گشوده شده است.
جنبش رهاییبخش مردم ایران و در پی آن تحول تاریخی و سیاسی این سرزمین وارد مرحلۀ جدیدی شده است. مردم ایران نشان دادهاند که نه فقط در خاورمیانه و کشورهای مسلماننشین، بلکه شاید حتی در کل جهان سوم پیشتر و بیشتر از سایر مردمان در جهت رهایی از سلطه پا به عرصۀ تاریخ و سیاست نهادهاند و از این لحاظ شاید بتوان ایران را فرانسۀ خاورمیانه نامید.
نکته مهم دیگر این است که مولوی دارای انسجام نظری و مواضع محکم ومطالعه شده ای نیست. مثلا با آنکه او جرات کرد به طرخ بعضی از مسائل مثلا دعای خداوندا ما را از شر “حکومت ظالم “نجات بده و یا برقراری “رفراندوم” و یا مسئولیت رهبری در کشتار ها بپردازد ولی با سرعت آنها را به کنار گذاشت. “گلایه” از مسؤلین بالا مطرح است و هنوز او از مهسا امینی نام نمی برد و جنبش «زن، زندگی، آزادی» را با محتوای زنانه اش نمی پذیرد و اصرار دارد که در صورت حل نارضایتی حجاب اجباری مورد پذیرش همه زنان قرار می گیرد چون منشائی الهی دارد و امری شرعی است. او منبع قوانین حکومتی را کماکان خارج از دین و شریعت و تفاسیر علمای مورد نظر دینی نمی بیند.
انقلاب نوینِ ایران فرصتِ والایی به چپِ انترناسیونالیست داده است. زنان، دانشجویان و کارگرانی که در سرتاسر ایران قیام کردهاند سرسختانه بر آرمانشان ایستاده اند: آنها نه هرگز تسلیمِ رژیم فاشیستی میشوند که خودش را در پسِ امپریالیسمستیزیِ تقلبی پنهان کرده، و نه هرگز کشورشان را تسلیمِ سلطهجوییِ ایالات متحده خواهند کرد و نه اقتصادشان را تسلیمِ سرمایهداری مالی. چپِ غربی باید از ایرانیان بیاموزد
از این طریق است که سرنگونی رژیم، تنها، به جابجائی قدرت خلاصه نشده، بلکه ارگان های قدرت مردمی شکل گرفته و مردم سرنوشت خود را بدست گرفته و ایرانی آزاد، آباد، دمکراتیک، سکولار بنا خواهند کرد که اقتصادش بر پایه منافع اکثریت عظیم مردم تجدید سازمان یابد. چنین ایرانی، نه تنها هیچ دشمنی با دیگر کشورها نخواهد داشت، بلکه همبستگی انسانی منطقه ای را گسترش خواهد داد و پیوندهای تاریخی و خویشاوندی در منطقه مان را بیش از پیش تقویت خواهد کرد و زمینۀ بنای جامعه ای را فراهم خواهد آورد که در آن «شکوفایی آزاد هر فرد، شرط شکوفایی آزاد همگان» باشد.
کنونی در ایران به آزادی زنان در زندگی گره خورده است و نادیده گرفتن زنان از ابتدا بمعنی حرکت در جهت نفی حقوق زنان خواهد بود. آزادی زنان بدین معنی نیست که مردان صاحب قدرت با نگرشی محافظه کارانه و یا بنیادگرایانه دینی و عشیرتی از آنها بعنوان یک “جنس” ظریف ستایش کنند و برای اشان تصمیم گرفته و جایگاه بسازند که آنها که باشند و که نباشند. زنان امروز موقعیت تبعیض آمیز خود را نه در بیولوژی بلکه مناسبات و ارزش های اجتماعی , اقتصادی و فرهنگی و تاریخی که در آن مردان از آن بیشتر سود برده اند، می دانند. اکنون آنها به چنین بنائی یورش برده اند و می خواهند با آزادی تصمیم بگیرند که و چه باشند و همچون اشخاص توانا و با شعور می خواهند که خود زندگی خود را تعریف کنند. زنان در بلوچستان با همان دلایلی که گفتیم حتی از انزوای بمراتب بیشتری رنج میبرند. لایه های متعددی از طرد و انزوا آنها را بدرون همان حوزه خصوصی خانوادگی و یا در چنگ نهادهای بسته و بنیاد گرایانه رانده است. به این صورت آنها در این منطقه از گرفتن نقشی اساسی در جنبشی که به آنها تعلق دارد و برای آزادی آنهاست باز داشته می شوند.
هوشنگ نورائی (ایوب حسین بر)
ازاپوزیسیون راست ایرانی از کلماتِ تا پیش از این نفرینشدهای مانند «کمیته»، «اعتصاب» و «انقلاب» میگوییم و توضیح میدهیم چرا آنان تشکیل کمیتههایی را توصیه میکنند که کمیته نیست، اعتصابی را فرا میخوانند که اعتصاب نیست و از انقلابی حرف میزنند که انقلاب نیست. از جعلیاتی مانند «باشگاه چرچیل» و «جمعی از جوانان» اینترنتی «محلات تهران» مینویسیم،
فلاخن
فراخوانی انترناسیونالیستی برای آزادی زندانیان سیاسی-برای آنکه جنبش «زن، زندگی، آزادی» نمیرد!
برای آنکه جنبش «زن، زندگی، آزادی» نمیرد!
باور داریم که همبستگی واقعی با مبارزات مردم ستمدیده در گرو حمایت از جان و آزادی کسانیست که بهدلیل این مبارزات گرفتار زندانها و شکنجه و عذاب میشوند. ما مصرانه از همهی فعالان مدنی و سازمانهای سیاسی در سطح جهان میخواهیم، فراتر از پشتیبانی از این فراخوان و کارزرار رسانهای، به هرطریق که میتوانند برای آزادی زندانیان سیاسی به رژیم ایران فشار بیاورند.
نقد
نقد