برنامه هفتم، راهبرد وسیاست های اشتغال! دوران پسا «قانون کار»!
پنج شنبه بیست وهفتم مهر ۱۴۰۲- ۱۹کتبر۲۰۲۳
رشد بدون اشتغال!
ناامیدی از یافتن کار!
گسترش فقر وافزایش شاغلین فقیر!


امروز بر هیچ بخشی از طبقه کارگر جهانی پوشیده نیست که مبارزه متشکل و متحدانه، تنها راه مقابله با ریاضت اقتصادی و تغییردر توازن قوای طبقاتی به نفع کارگران است. با امید به همکاریهای بیشتر طبقاتی و مبارزاتی و ایجاد جهانی آزاد، برابر و انسانی برای تمام شهروندان جهان.


ما در بیدارزنی با وجود تمام حاشیه‌های پس از انتشار منشور، خود را در نقطه‌ای می‌بینیم که نقدهای‌مان را بر ۱۲ بند منشور بنویسیم و مانند رفقای منتقد دیگر تاکید کنیم که اگرچه ما در قطعنامه مشترک با ۱۵ تشکل همراه نبودیم اما برای انجام هر اقدام دیگری در این زمینه -که به شیوه‌ای مشارکتی و دموکراتیک و دربرگیرنده‌ی حقوق و خواسته‌های گروه‌های مردمی بیشتری باشد- در کنارگروه‌های مستقل در ایران ایستاده‌ایم.


روز بعد از اعتصاب کارگران شرکت واحد، در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ساعت ۱۰ شب ماموران اداره اطلاعات استان تهران با هجوم وحشیانه به محل اقامت موقت‌ام در روستایی واقع در جاده همدان، من را نیز با پرونده سازی جدیدی بازداشت کردند. از لحظه بازداشت اولین موضوعی که مطرح شد در مورد سازمان­یابی اعتصاب و انتشار گزارش­های اعتصاب بود.

سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه

در بستر سرکوبهای گسترده در سالی که گذشت، قتل ژینا (مهسا) امینی و خیزش زن زندگی آزادی صحنه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و ‌نیز اقتصادی کشور را کاملا دکرگون‌ کرد. خیزش شهریور ۱۴۰۱ که در دنباله خیزشهای مردم محروم، تهیدست و تحت ستم در سالهای اخیر از جمله در دی ۹۶، آبان ۹۸ و تیر ۱۴۰۰ صورت گرفت، نه تنها علیه حجاب اجباری و برای برابری زن‌ و‌ مرد در تمامی عرصه ها بلکه برای آزادی و‌ عدالت و‌ پایان دادن به هرگونه ظلم و‌ ستمی است که امکان یک زندگی حتی عادی را از مردم سلب کرده است.


برای خروج از این وضعیت، برای مقابله با این هجوم همه‌جانبه و سازمان‌یافته و برای رهایی از این فقر و فلاکت و مورد بهره‌کشی قرار گرفتنِ روزافزون هیچ راه آسان و میانبری وجود ندارد. گریزگاهی نیست مگر استفاده از همه‌ی روش‌ها و امکانات در راستای انسجام و سازمان‌یافتگی- به هر شکل- که خود اثر متقابل با افزایش آگاهی طبقاتی دارد.

نقد اقتصاد سیاسی

فرصت کوتاه است. قشرهای مختلف کارگران «رسمی‌» راهی جز کنار گذاشن اختلافات مولد و غیرمولد، به هم‌ پیوستن و عزم جزم برای راهبری ارتش عظیم کارگران «غیررسمی» ندارند. اگر آن‌ها این عرصه را تصرف نکنند، خارج‌نشینان مدعی رهبریْ سیاست خمینی را ادامه ‌می‌دهند، این بار به جای اسلام و امت، شعار ملت و مردم را در تنور سوزان کارگران به‌حاشیه‌رانده خواهند چسباند.


اگر درصد کوچکی از مزدوحقوق‌بگیران دولتی و حاکمیتی را، که به دلیل نزدیکی‌های ایدئولوژیک یا کارکرد‌های خاص جایگاه ممتاز و ویژه‌ای دارند، مستثنی کنیم، در سطح کلان، میزان رشدیافتگی طبقه‌ی کارگر، سطح عمومی مبارزه‌ی طبقاتی هر جامعه، سطح سازمان‌یافتگی و رزمندگی تشکل‌های کارگری و بازنشستگی در هر حوزه تعیین‌کننده‌ی کیفیت زیست اجتماعی و بهره‌مندی کارگران از حقوق و منافع طبقاتی، امکانات رفاهی و مواهب زندگی در دوران بازنشستگی است.

کاظم فرج‌الهی

نقدِ ایدئولوژی «رسمی» و «غیر‌رسمی» – بخش دوم
اگر قوم‌گرایی و نژادپرستی مذموم است، تشکل‌گرایی هویتی کارگران هم به‌همان اندازه مذموم است. یکی از راه‌کارهای مهم برای غلبه بر انشقاق کارگری و اتحاد طبقاتی، هویت‌زدایی از تجمعات، اعتراضات و تشکل‌های موجود اعم از مجازی و غیرمجازی است. به‌طوریکه معیار تشکل‌گرایی و تجمع به‌جای هویت‌های حاکمیتی بر نقش اجتماعی یک کارگر در تولید و بازتولید شرایط زیست استوار گردد.


بخش نخست: هویت‌‌بخشی کارگران، مشروعیت‌یابی‌ دولت مدرن
پهلوی‌ها، وقتی رفتند، دو ارثیه برای حکومت اسلامی باقی گذاردند: اول، دولتی مدرن و به‌لحاظ ایدئولوژیک مشروع، پیکریافته و «تنیده در بطن روابط اجتماعی»، در قوانین و نهادهایی که در ذهن مردم خانه ‌کرده بودند. دوم، کارگرانی که در چندین هویت شقه شقه‌شده در بوروکراسی دولتی ادغام و تابع‌شدن به نهادهای آن را پذیرفته بودند. این ارثیه نشان می‌دهد پهلوی‌ها، در خدمت به سرمایه‌داری و حاکمان بعد از خود، سنگ تمام گذاردند. به نظر من دولت جمهوری اسلامی و بالاخص سپاه بدون نهادسازی توسط رضاشاه قابل‌ تصور نیست. رضاشاه پدرخوانده اصلی نهادِ سپاه پاسداران و کلیه نیروهای نظامی، امنیتی امروز است. حاکمان فعلی همان نهادها را متناسب با روابط اجتماعی جدید جهانی ادامه دادند.