فرصت کوتاه است. قشرهای مختلف کارگران «رسمی» راهی جز کنار گذاشن اختلافات مولد و غیرمولد، به هم پیوستن و عزم جزم برای راهبری ارتش عظیم کارگران «غیررسمی» ندارند. اگر آنها این عرصه را تصرف نکنند، خارجنشینان مدعی رهبریْ سیاست خمینی را ادامه میدهند، این بار به جای اسلام و امت، شعار ملت و مردم را در تنور سوزان کارگران بهحاشیهرانده خواهند چسباند.
اگر درصد کوچکی از مزدوحقوقبگیران دولتی و حاکمیتی را، که به دلیل نزدیکیهای ایدئولوژیک یا کارکردهای خاص جایگاه ممتاز و ویژهای دارند، مستثنی کنیم، در سطح کلان، میزان رشدیافتگی طبقهی کارگر، سطح عمومی مبارزهی طبقاتی هر جامعه، سطح سازمانیافتگی و رزمندگی تشکلهای کارگری و بازنشستگی در هر حوزه تعیینکنندهی کیفیت زیست اجتماعی و بهرهمندی کارگران از حقوق و منافع طبقاتی، امکانات رفاهی و مواهب زندگی در دوران بازنشستگی است.
کاظم فرجالهی
نقدِ ایدئولوژی «رسمی» و «غیررسمی» – بخش دوم
اگر قومگرایی و نژادپرستی مذموم است، تشکلگرایی هویتی کارگران هم بههمان اندازه مذموم است. یکی از راهکارهای مهم برای غلبه بر انشقاق کارگری و اتحاد طبقاتی، هویتزدایی از تجمعات، اعتراضات و تشکلهای موجود اعم از مجازی و غیرمجازی است. بهطوریکه معیار تشکلگرایی و تجمع بهجای هویتهای حاکمیتی بر نقش اجتماعی یک کارگر در تولید و بازتولید شرایط زیست استوار گردد.
بخش نخست:
هویتبخشی کارگران، مشروعیتیابی دولت مدرن
پهلویها، وقتی رفتند، دو ارثیه برای حکومت اسلامی باقی گذاردند: اول، دولتی مدرن و بهلحاظ ایدئولوژیک مشروع، پیکریافته و «تنیده در بطن روابط اجتماعی»، در قوانین و نهادهایی که در ذهن مردم خانه کرده بودند. دوم، کارگرانی که در چندین هویت شقه شقهشده در بوروکراسی دولتی ادغام و تابعشدن به نهادهای آن را پذیرفته بودند. این ارثیه نشان میدهد پهلویها، در خدمت به سرمایهداری و حاکمان بعد از خود، سنگ تمام گذاردند. به نظر من دولت جمهوری اسلامی و بالاخص سپاه بدون نهادسازی توسط رضاشاه قابل تصور نیست. رضاشاه پدرخوانده اصلی نهادِ سپاه پاسداران و کلیه نیروهای نظامی، امنیتی امروز است. حاکمان فعلی همان نهادها را متناسب با روابط اجتماعی جدید جهانی ادامه دادند.
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند!
این شیوهای است که در ۴۳ سال گذشته به طور رسمی و متوالی از سوی حکومتگران در سطح جامعه به اجرا درآمده و تشدید شده است. هدف این روش سرکوبگرانه که اولویت خود را به بند کشیدن فعالان جنبشهای کارگری، اجتماعی و سیاسی قرارداده است، حفظ منافع و سلطۀ استثمارگران بر جامعه است. حاکمان تصور میکنند که با سلب آزادیهای اجتماعی و سیاسی، حاکم کردن سکوت و خفقان بر جامعه و حذف فعالان کارگری، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان، نویسندگان، زنان، خبرنگاران، هنرمندان، وکلای دادگستری و غیره از صحنه اعتراضات اجتماعی و مدنی میتوانند به هدف خود برسند. اما این امید آنها واهی است و تلاششان در این راه به شکست منجر خواهد شد. تاریخ بارها نشان داده که:
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند!
دولت به اندازه یک سوم اقتصاد ایران بدهی دارد
بحرانِ معوقات کارگری،پیمانکاری و برونسپاری جابجائی و تعویض واسطه ها مشکل حل نخواهد کرد!
نمونه معوق ماندن مطالبات کارگران شهرداروعدم نظارت بر برونسپاری ها!
کلمه کارگر را از مناسبات استخدامی، خط زدند
تشدید رودروئی کارگران و زحمتکشان با حاکمیت!!!
علیه گسترش و تشدید تعرض و تهاجم جمهوری اسلامی به حق حیات کارگران و زحمتکشان!
پیام آزادی
شما مطمئن باشید اگر فشار کارگران نبود این فرد را محاکمه نمیکردند و مشمول مرور زمان میشد. قیاس برخوردهای قهری اینها با کارگران و با یک سرمایهدار فاسد همه چیز را نشان میدهد. مردم میتوانند خودشان قضاوت کنند که در چه کشوری زندگی میکنند که همهی پشتیبانیها از آن کارفرمایان است و هر وقت کارگران اعتراض میکنند پاسخشان سرکوب و زندان است. من امیدوارم در آینده هم متکی بر همین اتحادی که کارگران دارند به دیگر حقوقشان هم برسند.
«سایت زمانه»
هیچ جرمی مرتکب نشدهام. برابر مقاولهنامههای سازمان جهانی کار و حتی قانون اساسی کشور، جهت ایجاد سندیکای کارگری و دفاع از حقوق کارگران فعالیت کردهام، اما با اقدامات فراقانونی و پروندهسازی واهی، بازداشت و زندانی شدهام.
حاکمیت هم از سرکوب سخت و آشکار نظیر قتل، زندان، اخراج از کار و شکنجه و فشار به خانوادهها و فعالین کارگری و هم از سرکوب نرم نظیر تصویب قوانین ضدکارگری و ایجاد تشکلهای زرد و وابسته به دولت، اختلاف افکنی در تشکلهای کارگری مستقل و فعالان کارگری برای سرکوب بیشتر استفاده کردهاست. اتحادیههای کارگریِ دستسازِ دولت، متاسفانه و همیشه عملاً به عنوان عوامل کارفرما عمل کردهاند و همچنان که انتظار میرود، رشوه و... در آنها بسیار رایج است اما تشکلات مستقل کارگری در برابر این فشارها ایستادهاند و حتی تهدید و رشوهء برخی از افراد انگشت شمار، در تشکلات مستقل کارگری، هیچگاه نتوانست تشکلات مستقل کارگری را منفعل و یا از مسیر خود منحرف کند.
روابط کار و دولت در صنعت نفت ایران ۱۳۵۸-۱۳۶۱
نقد اقتصاد سیاسی
در این مقاله، تجربهی شوراها در صنعت نفت ایران طی دورهی ۱۳۶۰-۱۳۵۸، با استفادهی گسترده از روزنامهها، جزوهها و گزارشهای کارگران نفت، خاطرات و تاریخ شفاهی، بررسی شده است. شوراها نشان دادند که کارگران، پتانسیل ایجاد سازمانهای دموکراتیک در یک بستر اقتدارگرایانه و ایجاد سطحی از کنترل بر تولید و ادارهی محل کارشان را دارا هستند. مانند سایر نمونههای تاریخی، بحران انقلابی به کارگران اجازه داد ولو برای مدتی کوتاه، برای تحقق این پتانسیل اقداماتی عملی انجام دهند.
ترجمهی عطا رشیدیانی